اعتماد در سازمان
اعتماد سازمانی در روابط اجتماعي، اقتصادي، سياسي و سازماني بطور چشمگيري مورد توجه قرار گرفته است. در مطالعات سازماني نيز از اعتماد به عنوان عامل بنيادي براي سازمان هاي اثر بخش نام برده مي شود. متخصصين رهبري و محققان به اهميت ايجاد اعتماد در بين نيروي كار اذعان دارند. مطالعه ادبيات سازماني نشان مي دهد كه اعتماد يك عامل حياتي و ضروري براي موفقيت فردي و سازماني مي باشد. بالا بودن اعتماد درون سازماني ضعف در ساير منابع لازم براي ارتقاء بهره وري را تا حدي جبران مي كند.
اعتماد سازمانی اثرات درون فردي و بين فردي ايجاد كرده و روابط درون و برون سازمان را تحت تأثير قرار مي دهد. از اين رو بالا بودن اعتماد سازماني مساوي با بهبود رضايت شغلي، تعهد سازماني، فضاي اطمينان بين كاركنان افزايش همكاري و همفكري، تقسيم اطلاعات، حل مسئله، تسهيل توانمندسازي، توانايي تغيير، يادگيري و نوآوري سازماني، كاهش فشار روحي و رواني، كاهش عدم اطمينان نسبت به آينده، حل تعارضات و در نهايت ايجاد چارچوبي براي افزايش بهره وري سازماني مي شود.
پايين بودن اعتماد درون سازماني، نوعاً افزايش تعارض، بي ثباتي سازماني، ترك خدمت، كاهش انگيزش، شايعات و اعتصابات لاينحل، مانع تراشي بر سر تحقق اهداف سازماني و … را در پي خواهد داشت.
در عصری که روابط بین افراد و گروه ها شکننده و به سرعت در حال تغییر است. اعتماد موضوع محوری سازمان ها، به منظور مدیریت کارآمد و اثربخش پویایی های محیطی است که رشد و حیات آن ها را تضمین نماید. با توجه به ضرورت پاسخگویی سریع به تحولات محیط متلاطم، ایجاد تیم های کاری هماهنگ یکی از وظایف مهم رهبران در سازمان ها می باشد که در واقع به معنی فرآیند تزریق تدریجی و تشویق اعتماد در سازمان می باشد.