اثر احمد اشرف و دو مقاله از گراردو نیولی و شاپور شهبازی
کتاب هویت ایرانی از دوران باستان تا پایان پهلوی تحول تاریخی هویت ایرانی اثر احمد اشرف در دوران پیش از اسلام را شامل میشود و سدههای میانه اسلامی تا دوران صفویه، پیدایش هویت شیعی ایرانی در دوره صفوی و سرانجام پیدایش تطور و هویت ملّی ایرانی در قرنهای نوزدهم و بیستم را مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد کتاب در هشت فصل با این عناوین عرضه شدهاست: مفاهیم و نظریهها: هویت ایرانی به سه روایت»، «شکلگیری ایده ایران و هویت ایرانی در ایران باستان»، «تاریخ ایده ایران: هویت ایرانی در دوره هخامنشی و اشکانی ـ (پارتی)»، «هویت تاریخی و فرهنگی ایران در دوره اسلامی»، «هویت ایرانی در دوره فرمانروایی ترکان»، «دوران صفوی: عصر دین و وطن»، «هویت ایرانی در قرن نوزدهم و بیستم میلادی» و «پیدایش ناسیونالیسم دولتی در دوران پهلوی».
هویت ایرانی دو مقاله دیگر نیز از گراردو نیولی و شاپور شهبازی در خود دارد که در آن بهبررسی دیدگاههای مربوط به هویت قومی و ملی ایران پرداخته شدهاست. در این کتاب پس از بررسی فشرده دیدگاههای مربوط به هویت قومی و ملی، که بازسازی هویت ایرانی را در دوران ما شکل داده و بهتصویر کشیدهاند، تحول تاریخی هویت ایرانی در دوران پیش از اسلام، سدههای میانه اسلامی تا دوران صفویه، پیدایش هویت شیعی ایرانی در دوره صفوی و سرانجام پیدایش تطور و هویت ملّی ایرانی در قرنهای نوزدهم و بیستم میلادی بررسی و تحلیل شدهاست.
اندیشه ناسیونالیسم در کتاب هویت ایرانی
در نتیجهگیری کتاب با اشاره به شکلگیری اندیشه ناسیونالیسم آمدهاست: ایران برخلاف بسیاری از کشورهای نوپدید خاورمیانه و سایر نقاط جهان، در گذار از دوران سیاسی سنتی به دوره سیاسی مدرن، یعنی دوره شکلگیری اندیشه ناسیونالیسم ملی، با چالش عمدهای روبهرو نشد. اندیشمندان و نخبگان سیاسی ایران نیز با تکیه بر روایتهای تکاملیافته تاریخی، فرهنگی و سیاسی قرون گذشته، گفتمان هویت ملی مدرن و ناسیونالیسم ایرانی را بر مبنای سنتهای هویتی پیشامدرن خود استوار ساختند. این کتاب در سلسلهنشستهای سرای اهل قلم مؤسسه خانه کتاب با حضور مترجم و صاحبنظران، مورد نقد و بررسی قرار گرفت که ازنظر میگذرد.
بخشی از کتاب هویت ایرانی
هویت ملی و قومی، مقولهای تاریخی ـ اجتماعی است که در سیر حوادث تاریخی در متن جامعه پدیدار میشود، رشد میکند، دگرگون میشود و معانی گوناگون و متفاوتی پیدا میکند. از میراث های کوروش آن بود که مادها و پسرعموی شان پارس ها، خود را آریا چیثه (Arya ciga)، یا «اصالتا به لحاظ نژادی آریایی» می خواندند. در نیمه ی دوم قرن ششم پیش از میلاد آنها در طول و عرض، گستره ی بیشتری یافتند و در بسیاری از سرزمین های غیر آریایی ساکن شدند و امپراتوری ای را «از سرزمین سکاها در آن سوی سغدیا تا اتیوپی و از سند تا ساردیس» به وجود آوردند. دو سوم ساکنان این دولت که« هنریش شیدر» آن را به درستی یک امپراتوری جهانی می خواند، غیر ایرانی بودند.
هویت های چندگانه
این امپراتوری، دهیونام ویسپزه نام (dahuyunam vispazanam )یا «سرزمین های همه ی ملت ها»بود و جواهر تاج امپراتوری هخامنشی، یعنی تخت جمشید با پرسپولیس، این مفهوم را به روشنی نشان می دهد. هنگامی که از پلکان شاهانه ی متنی به منطقه ی کاخ، بالا می رویم، در آغاز به دروازه ی کاخ خشایارشا وارد می شویم. بر اساس سنگ نوشته ی ستون های سرسرا، ساختمان – ورودی به تخت جمشید – دوواره ثم ويسه دهیوم (Duevarim visadahyum) یا «دروازه ی ملل» خوانده می شود. سیاست محوری این امپراتوری بردباری (تساهل) بود.

معرفی کتاب هویت ایرانی از دوران باستان تا پایان پهلوی تحول تاریخی
در این امپراتوری گسترده، هر ملت زیردست می توانست با داشتن مذهب، زبان، سنت ها و شیوه ی زندگی، هویت ملی خود را حفظ کند. گرچه مزداپرست (مزدیسنایی) بودند و شاهان هخامنشی، شخصا به اهورامزدا تعهد داشتند، برخلاف تمدن های پیشین خاور نزدیک، مذهب را امری خصوصی می دانستند و معمولا اجازه نمی دادند مذهب در سیاست نقش داشته باشد.
در صورت نیاز، دربار هخامنشی از روحانیون همه ی مذهب های بابلی، عیلامی، یهودی ، مصری و هلني فعالانه پشتیبانی می کرد. گذشته از این، امپراتوری ایران از نظر سیاسی و فرهنگی تحت تأثیر ملت های باستانی خاور نزدیک بود. این امپراتوری برای اداره ی دستگاه پیچیده ی دربار خود کاتبان عیلامی، بابلی و آرامی را به کار می گرفت و اسناد خود را به زبانهای آنها ثبت می کرد…
وابستگی بسیار نیرومندی به هویت ایرانی
…مهم ترین گواه ایدئولوژی دولت هخامنشی در نمای بیرونی آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم در فارس خودنمایی می کند. در آنجا نماد امپراتوری اش، سی حمل کننده ی تخت، و نماینده ی مردمان تحت فرمان او هستند. سنگ نوشته های سه زبانه، هر چهره را معرفی کرده اند و همه ی مردمان دیگر، آن طرف تر، در متون طولانی تر کنار سنگ نوشته که بیانگر وصیت نامه ی شاهانند، شمارش شده اند.
در آن جا می خوانیم که این چهره ها نمایندگان پارس، ماد و مردمان دیگرست. …در ایران اواخر قرن بیستم نیز همانند بسیاری از جوامع دیگر، وابستگی های قومی – زبانی و علایق استانی و ایلی، غالبا با هویت ملی رقابت می کنند. با این همه، با وجود این هویت های چندگانه، بیداری فرهنگی دارای ریشه های عمیق، و بیداری تاریخی نسبت به تداوم تاریخ طولانی و متمایز کشور، همچون نیرویی انسجام بخش و قدرتمند بر جریان های گوناگون تفرقه انداز غلبه کرده است.
یافته های یک بررسی ملی که در مراکز ۲۸ استان ایران در سال ۱۳۸۰ ش. (۲۰۰۱ م.) صورت گرفت نشان می دهد که مردم روابط، علایق، و وابستگی های بسیار نیرومندی به هویت خود دارند. در پاسخ به این پرسش که «تا چه اندازه از ایرانی بودن خود احساس غرور می کنید؟» ۹۸ درصد از پاسخ دهندگان اشاره کرده اند که برای این مورد ارزش بسیار زیادی قائل اند، که در بین شان ۳۵ درصد «کاملا» و ۳۳ درصد «بسیار زیاد» پاسخ داده اند.(وزارت ارشاد اسلامی، ارزش ها و نگرش های ایرانیان.