زندگانی احمد شاملو
احمد شاملو: شاملو در تهران متولد شد . سال ۱۳۰۴٫ بخشی از دوران کودکیش در خراسان سپری شد و دوران دبیرستان را در تهران به پایان رسانید. بیشتر عمر او در کار روزنامه نویسی و اداره مجلّات ادبی،گذشت و هیچ شغل دولتی نداشت. تخلص شعری او بامداد می باشد. بامداد،به زبان فرانسه آشنایی دارد، مجموعه های بسیاری از شعر و داستان از این رهگذر ترجمه کرده و هم چنین چند داستان کوتاه نیز از او انتشار یافته است.اداره مجلّات «آشنا» (هفتگی ادبی موسسه کیهان) از کارهای مطبوعاتی اوست، همچنین اداره مجلّه خوشه». دوره کودکی را به خاطر شغل پدر که افسر ارتش بود و هرچند وقت را در جایی به مأموریت می رفت، در شهرهایی چون رشت و سمیرم و اصفهان و آباده و شیراز گذراند. مادرش کوکب عراقی بود. پدرش حیدر.
آثار شاملو
آثار شاملو هفده مجموعه شعری می باشد شامل: آهن ها و احساس ، قطع نامه ، هوای تازه ، باغ آینه ، لحظه ها و همیشه ، آیدا در آینه ، آیدا : درخت و خنجر و خاطره ، ققنوس در باران ، مرثیه های خاک ، شکفتن در مه ، ابراهیم در آتش ، دشنه در دیس ، ترانه های کوچک غربت ، مدایح بی صله ، در آستانه ، حدیث بی قراری ماهان .
ترجمه های شاملو
شاملو آثاری را ترجمه کرده است شامل: ترجمه طلا در لجن اثر ژیگموند موریتس و رمان بزرگ پسران مردی که قلبش از سنگ بود اثر موریوکایی، رمان های: لئون مورنِ کشیش اثر بئاتریس بِک، زنگار اثر هربر لوپوریه، برزخ اثر ژان روورزی، ترجمه ی رمان پا برهنه ها اثر زاهار یا استانکو با عطا بقایی، ترجمه نمایش نامه های درخت سیزدهم اثر آندره ژید و سی زیف و مرگ اثر روبر مِرل، ترجمه ی کتاب ۸۱۴۹۰ اثر آلبر شمبون، ترجمه کتاب قصه های با بام اثر ارسکین کالدول، نمایش نامه عروسی خون اثر فدریکو گارسیا لورکا و ترجمه ی غزل غزل های سلیمان، ترجمه تعدادی قصه برای کودکان، رمان خزه (ترجمه مجددی از زنگار) و ترجمه کامل پابرهنه ها اثر زاهاریا استانکو (ترجمهمجدد )و ….
افکار شاملو
شاملو شاعری است اهل اجتماع و سیاست . موضوع شعرش وقف، نصیحت و اخلاق و عشقهای فردی و امثال آن نیست و صور خیال و رموز شعر او را متناسب با موضوعات شعرش باید بررسی کرد و چون بیشترین مجموعه های چاپ شده اش مربوط به دوران حکومت پادشاهی و استبداد و اختناق است، به ناچار، تاثیر زمان را نیز در موضوع و زبان شعرش باید در نظر داشت.در شعر شاملو، سیر زندگی، از شور و شوق و قدرت جوانی تا تفکّر و تعقّل و پختگی میان سالی و سردی پیری، انعکاس دارد.هم چنین سیر دگرگونی های اجتماعی و سیاسی و نظر روشنفکرانه غیر مذهبی را- که او خود از معروف ترین آنان است- می توان دریافت. آزادی، مرگ، عشق، امید و یاس و سکوت و رکود و مبارزه و قتل و شهادت و مسایلی دیگر از این دست معمولاً در شعرش بازتاب یافته است.
شعر و سبک احمد شاملو
شاملو نماینده شعر امروز فارسی است البته پس از نیما. و نیز پس از نیما، شاملو بزرگترین تأثیر را روی نحوه ی تفکر شاعرانه گذاشته است.با پشتکاری تمام که تنها در یک فدایی راستین شعر می توان سراغ کرد، شاملو توانسته است در جهان واژه ها دو روح گهگاه متضاد شعری (حماسی و تغزلی) را با موفقیت درهم آمیزد و از لحاظ کمیت و کیفیت شاعری آن چنان پیش بتازد که تمام شاعران همسن و سال خود را به یک باره تحت الشعاع قرار دهد. نوسانات گوناگون اجتماع ما را در زبان و بیانی تصویری و شعری می توان در شعر پرشکوه او سراغ گرفت.
زبان شعر شاملو
شاملو زبان شعری خود را داشت. در آغاز زبانی قاطع که به برندگی و کوبندگی می رسید و صریح و بدون رودربایستی می سرود. این زبان با گذر زمان تحولّ یافت تا به زبان شعری خاص برسد که در تلاقی زبان محاوره و زبان روزانه قرار می گیرد. تأثیر پذیری از زبان محاوره را می توان نتیجه روشن توجه دیرین و پایدار شاملو به ادبیات توده داشت که درهای دنیای شعری او را بر «فرهنگ کوچه» گشوده می دارد . استفاده از اوزان اشعار عامیانه و سرودن اشعاری در آن اوزان مدخل دیگری است، برای ورود کلمات و اصطلاحات و ترکیبات کوچه و بازار در بیان شعری شاملو . زبان شعری شاملو جلای و صفای خود را خاصه از زبان محاوره ی مردمان و زبان ساده ی روزانگی به دست می آورد.
محتوای شعر شاملو
محتوای شعر شاملو حماسی نیست اما لحن حماسی این زبان جلال و شکوه حماسی به آن بخشسده است. دست یافتن بر این زبان و تسلط بر آن بعد از تجربیات و تمرین بسیاری برای شاملو حاصل شده است.
قالب شعر شاملو
قالب شعر شاملو فرمالیستی است، یعنی فرم هنری دارد و محتوایش انسان است و از انعکاس انسان در هنر است که محتوا در قالب، شکل می گیرد. قالب شعر ادبی بی وزن است و این گونه شعر، به نام شعر سپید خوانده می شود که دو حالت دارد: یا حماسی است و یا دراماتیک. لذا هر دو خصوصیت را شاملو در اشعارش به کاربرده و این هر دو خصیصه را ازادبیات غرب به ویژه از شکسپیر انگلیسی می گیرد.
نظر شاملو درباره شعر سپید
شاملو در این باره می گوید: «شعر سپید از وزن و قافیه، از آرایش و پیرایش، احساس بی نیازی شاید نکند؛ امّا از آن محروم است و شاید بتواند از آن محروم نماند، لکن تظاهر به بی نیازی می کند. شعر سپید شاید رقصی است که به موسیقی احساس نیاز نمی کند. درحقیقت شعر سپید شعری است که نمی خواهد به صورت شعر در آید. شعری که برای شدن و از قوه به فعل درآمدن، قالب بی رنگ خود – شکل ذهنی و مجرد – را درخواست می کند؛ با هر چیز اضافی ، با هر قافیه ای، بیگانگی و بی حوصلگی نشان می دهد».