استعاره در بلاغت سنتی
استعاره: در بلاغت سنتی استعاره در حوزه ی بیان جای دارد و غالباً آن را از مختصات ادبیات و زبان ادبی میدانند. اولین متنی که به استعاره پرداخته، نوشته ی ابو ذکریا یحیی بن زیاد کوفی، ملقب به فرا میباشد. فرا، استعاره را نامیدن چیزی جز با نام اصلیشمعرفی میکند. جاحظ نیز تعریف فرا را عیناً نقل میکند . ابوهلال عسگری آن را انتقال عبارت از مورد استعمال لغوی اش به مورد دیگری به معنی خاص میداند. عبدالله بن معتز آن را جانشین کردن کلمه ای برای پدیده ای معرفی میکند که پیش از این به آن کلمه شناخته نشده باشد.
پیشوای بلاغت ، عبدالقاهر جرجانی
سرانجام پیشوای بلاغت، عبدالقاهر جرجانی در اسرارالبلاغه چنین میگوید: « آگاه باش که استعاره فی الجمله این است که واژه ای درهنگام وضع لغت اصلی شناخته شده باشد و شواهدی دلالت کند که در هنگام وضع بدان معنی اطلاق می شده است. سپس شاعر یا غیر شاعر این واژه را در غیر آن معنی اصلی به کار گیرد و این معنی را به آن لفظ منتقل سازد، انتقالی که نخست لازم نبوده و به منزله ی عاریت است». براساس آرای جرجانی این نوع بیان نوعی جانشینی معنایی بر حسب تشابه است و این دقیقترین تعریفی است که درباره ی این پدیده میتوان به دست داد.
استعاره در میان محققان معاصر
تعریف این پدیده در میان محققان معاصر نیز در محدوده همین تعریف ها سیر می کند. جلال الدین همایی آن را «استعمال لفظ در معنای مجازی به واسطه مشابهت با معنای حقیقی» تعریف می کند. شفیعی کدکنی می نویسد: شاید بتوان گفت که اغلب استعاره های شعری، سابقه زمانی تشبیه دارد؛ یعنی در آغاز، تشبیهی است و در طول زمان… خلاصه می-شود و به گونه استعاره در می آید. وجه مشترک تمام این تعریف ها آن است که استعاره انتقال و کاربرد واژه ای از معنای اصلی خویش در معنا و مفهومی دیگر است که میتواند بر اساس تشبیه باشد.
استعاره اساطیری
استعاره اساطیری به گونه ای گفته میشود که از دوران قبل از ادبیات و عصر اساطیر به جا مانده است و گاهی در آثار شاعران خود را نشان میدهد؛ مثلاً عطار در منطق الطیر در مورد باز که رمز روح است میگوید:
مرحبا ای مرغ زرين خوش درآی گرم شو در کار و چون آتش در آی
که به قول ما مرغ زرین استعاره از باز است؛ اما جالب است که در عصر اساطیر (به قول نورترپ فرای) که قبل از عصر ادبیات و فرهنگ بوده است، شاهین یا عقاب سمبل خورشید بود و از این رو در آیین مهر پرستی جنبه تقدس داشت و از این روست که شاعر ناخودآگاه صفت زرین را که در اصل صفت خورشید است، برای آن ذکر کرده است.
استعاره مشاکله
استعاره مشاکله نیز به گونه ای گفته میشود که در آن دو واژه ی هم شکل در کنار هم آورده شوند، مانند این بیت از خیام:
«بهرام که گور میگرفتی هـــمه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت»