تعریف شخصیت
تعریف شخصیت مهم و بنیادی ترین نوضوع در روانشناسی است . شناخت شخصیت، ویژگیها، چگونگی شکل گیری، عوامل مؤثر در ایجاد شخصیت و مسائلی از این قبیل، از یک جنبه، ارضای حس کنجکاوی و میل به حقیقت جویی را در انسان به دنبال دارد ،به همین خاطر است این شناخت نوعی خودشناسی است و شخص هنگام مطالعه موضوعهای ذکر شده غالباً آن دانسته ها را با خود مقایسه کرده و با خود تطبیق میدهد و احتمالاً با این شناخت نوعی طبقه بندی انجام میدهد، یعنی خود را در یکی از تیپ های شخصیتی قرار میدهد، یا دارای ویژگی های شخصیتی خاص میپندارد و از سوی دیگر این شناختها و اطلاعات به شخص امکان میدهد که در ارتباط متقابل با دیگران موضع گیری های مناسب و آگاهانه داشته باشد.
تعاریف ارائه شده
روانشناسی شخصیت به آنچه معمولاً درباره انسان صادق است، یعنی ماهیت انسان و نیز به تفاوت های فردی علاقمند است، از طرفی نظریه پردازان شخصیت به کلیت انسان نیز میپردازند و تلاش می کنند تارابطه یپیچیده ی آنها را دقیق تر بررسی کند. معادل کلمه ی انگلیسی شخصیت Personality و Personalite و معاد فرانسوی آن که هر دو گرفته شده از کلمه Person به معنی نقاب یا ماسکی است که در یونان قدیم در میهمانها و یا در تئاتر بازیگران به صورت خود میگذاشتند.
در نظریه ی آلپورت (۱۹۶۱)، شخصیت طوری تعریف شده که از سازمان پویای درون فرد که مشتمل است بر آن دسته از سیستم های روان – تنی که رفتارها و افکار ویژه انسان را مشخص میکند. شخصیت نشانگر افرادی از ویژگی های اشخاص که شامل الگوهای ثابت فکری، عاطفی و رفتاری آنهاست.
ساختار شخصیت
مفهوم ساختار به جنبه های پایدارتر و مقاوم تر شخصیت گفته می شود ساختارها یا اجزاء بدن و یا مفاهیمی مانند اتم و مولکول در فیزیک قابل مقایسه هستند. مفاهیم ساختاری از قبیل پاسخ، عادت، صفات و تیپ مفاهیم رایجی هستند که در توصیف افراداستفاده می شود. معنی صفت به پایداری پاسخ فرد در شرایط متفاوت دلالت دارد و به مفهومی که مردم عادی برای توصیف دیگران به کار می برند، نزدیکتر است.
مانند موقعی که برای توصیف یک دوست خوب از صفات باهوش، اجتماعی، صادق، بامزه و یا جدی استفاده میشود. هورنای میگوید (۱۹۴۵)، مفهوم تیپ، با دسته بندی تعداد قابل توجهی از صفات مختلف معنی دار میشود و در مقایسه با مفهوم صفت، به نظم و عمومیت بیشتر در رفتار دخالت دارد . هرچند افراد میتوانند صفات مختلفی داشته باشند و درجه بندی داشته باشند ، که اغلب از تیپ خاصی به شمار میآیند. مثل تقسیم بندی افراد به درون گرا و برون گرا، و یا طبقه بندی افراد بر حسب این که به دیگران گرایش دارند، با اقنها مخالف اند و از آنها دوری میکنند .