جنگ و فرماندهی سیاسی و نظامی
جنگ و فرماندهی سیاسی و نظامی در هر نمونه خاص به سازگاری روند و نقشههای سیاست گذاری با ابزارهای نظامی نیاز دارد. نبوغ استراتژیک برای فهمیدن این نکته از کلاوزویتس؛ نظریه پرداز برجسته در جنگ و استراتژی مدرن به عنوان توصیهای آموزشی برای دولتمردان لازم نیست.
۱- فرماندهی سیاسی و نظامی جنگهای بزرگ قرن بیستم
هیچ یک از جنگهای بزرگ قرن بیستم هیچ فرمانده کبیر قابل مقایسهای با ناپلئون بناپارت، داگلاس هایگ و فردیناند فوش خلق نکرد، هرچند که حتی این ادعای حداقلی بحث برانگیز است، در حالی که طرف آلمان-اتریش-مجارستان تنها یک کاندیدای نیمه جدی به نام اریش لودندورف وجود دارد، که سابقه مسئولیت تأثیرگذاری استراتژیک در سالهای ۱۹۱۷-۱۸ وی متقاعد کننده است.
۱-۱ فرماندهی سیاسی و نظامی آدولف هیتلر، وینستون چرچیل و جوزف استالین
اگر نقش فرماندهی سیاسی و نظامی فرماندة کل در مورد ناپلئون در جنگ جهانی اول فقط توسط لودندورف در جنگ جهانی دوم انجام میشد، آن نیز مانند آدولف هیتلر، وینستون چرچیل و جوزف استالین سه نامزد کامل به نام خود داشت. از این سه مورد، فقط هیتلر نقشهای فرماندهی سیاسی و نظامی ناپلئونی را حفظ کرد. جالب است که مقایسه عملکردهای سیاسی و استراتژیک هیتلر، چرچیل و استالین، هیچکدام از آنها و هیچ یک از ژنرالهای زیرمجموعه آنها در سال ۱۹۴۵ با برچسب «فرمانده کبیر»در رزومه کاریشان ثبت نشده است.
بزرگترین اسامی نظامی در اتحاد بزرگ، نامهای مارشال اتحاد جماهیر شوروی، Georgi Zhukov، ژنرال Dwight D. Eisenhower، و حتی ژنرال Douglas MacArthur نشاندهنده فرمانبرداری آشکار در برابر اقتدار سیاسی و همچنین پیچیدگی، حتی تقریباً کمال جنگ مدرن بوده است
۲-۱ قهرمانان فرماندهی سیاسی و نظامی و استراتژی در جنگ سرد چه کسانی بودند؟
برای سومین جنگ بزرگ قرن بیستم، جنگ سرد ۱۹۴۷-۸۹، عدم پیروزی نظامی به معنای عدم پیروزمردان نظامی است. اگر كلاوزویتس نوعی عصر هستهای به دنبال تفسیر نبوغ الگوی تاریخی خود بود، چه كسی میتوانست الهامی ناپلئونی باشد؟ قهرمانان فرمانروایی و استراتژی در جنگ سرد چه کسانی بودند؟ آیا هری اس ترومن، دوایت دی آیزنهاور، جان اف کندی، ریچارد ام نیکسون، رونالد ریگان یا جورج بوش در لیست کوتاه کاندیداهای واجد شرایط هستند یا فقط برای اشارهای افتخار آمیز؟
۲- توصیههای استراتژیک در باب ماهیت جنگ و فرماندهی
اگر کلاوزویتس عمل ناپلئونی را تفسیر کرد، همچنین عملیات جنگی توسط هنری پنجم از انگلیس، باسیل دوم از امپراتوری بیزانس، جولیوس سزار و اسکندر مقدونی را تفسیر کرد. آنچه کلاوزویتس، ماهان و کاربت، و دیگران، در بیشتر (کلاوزویتس و کاربت) یا کمتر (ماهان) در اصطلاحات تئوریک کشف کردند، ماهیت جنگ و رفتار استراتژیک و هویت آن شیوهها و انواع رفتاری است که احتمالاً باعث موفقیت یا شکست استراتژیک میشود. توصیههای استراتژیک خاص در کتاب در جنگ کلاوزویتس وجود ندارد، اما با این وجود کتاب درباره جنگ مجموعهای از توصیههای ضمنی را به دست میدهد.
۳- تئوری جنگ و استراتژی کلاوزویتس
گرچه كلاوزویتس این را کشف کرد که بشر همواره چه کاری را انجام میداده است، اما این کشف ضروری بود. او ممکن است مانند گذشته، کوپرنیک استراتژی باشد، اما او زمینه و کارکرد سیاسی را برای رفتار استراتژیک کشف نکرد. ممکن است آثار و نکات برجستهای در مورد جنگ و استراتژی قبل یا بعد از کتاب در جنگ كلاوزویتس نوشته شده باشد،، اما با کمک جزئی هفت اثر کلاسیک نظامی چین امپراتور موریس، حاکمان و فرماندهان اغلب به طور استراتژیک با روشی هدفمند و با پیامدهای سیاسی مدنظرشان رفتار میکنند. اما، قبل از در جنگ، هیچ نظریه عمومی منسجمی در مورد جنگ و استراتژی وجود نداشت كه افراد با نیازها یا منافع خاص نظامی بتوانند به آن رجوع كنند