حل مسئله در دیدگاه یادگیری اجتماعی
حل مسئله در دیدگاه یادگیری اجتماعی معیوب می تواند از ادراکات نادرست ، تعمیم بیش از حد یا اطلاعات ناکافی یا غلط ناشی شوند.
احتمالا” اکثر فوبیها از تعمیم بیش از حد تجارب مستقیم یا غیر مستقیم دردناک سرچشمه می گیرند.
علاوه بر کاهش دادن بازداریها یا ترسها ، الگو برداری یا سرمشق گیری ، همچنین در آموزش خلاقیت و آموزش قواعد واصول کلی می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
مفهوم ادراک” خود سودمندی ” نقش تعیین کننده ای در اعمال افراد در نظریه باندورا دارد .
سودمندی با توانایی و کفایت در مشکلات سر و کار دارد .
خود سودمندی ، در میزان سعی و کوششی که فرد در یک فعایت از خود نشان می دهد.
و مدتی که فرد می تواند در برابر کارها و تکالیف مشکل استقامت نشان دهد، موثر واقع می شود.
بخش دوم-هوش هیجانی:
اجزای تشکیل دهنده هوش هیجانی عبارتست از هوش و هیجان که در ابتدا به توضیح و تعریف این دو مقوله پرداخته میشود.
تعریف هوش شناختی:
طی سالها مقاله های بسیاری درباره هوش تدوین شده است.
و به طور مکرر به این نتیجه رسیده اند که نخستین نشان هوش توانایی ذهنی سطح بالا، مانند استدلال انتزاعی است.
از دید استنبرگ(۱۹۸۸) هوش سه وجه دارد:
- اجزای عملکرد
- اجزای کسب دانش
- فرا اجزا
این نظریه از سه بخش زیر درست شده است که با یکدیگر در ارتباط متقابل اند :
بافت محیطی :
به باور استنبرگ ، رفتار هوشمندانه مستلزم اطباق با سازگاری فرد با محیط است. هوش بافتی نوعی هوش عینی و عملی است که به زندگی کردن واقعی بسیار بیشتر از تفکر انتزاعی تاکید میکند .
استنبرگ همچنین اظهار میدارد که هوش تا حد زیادی وابسته به فرهنگ است.
- تجربه های قبلی :
- در نظریه استنبرگ تجربه های قبلی فرد در برخورد موثر با یک موقعیت یا تکلیف جدید نقش مهمی ایفا میکنند.
فرایندهای شناختی یا سازنده ذهنی : طبق نظریه استنبرگ رفتار هوشمندانه را میتوان به مجموعه ای فعالیت پردازش اطلاعات تقسیم کرد .
این فعالیت یا فرایندهای شناختی سازنده های ( مولفه های ) ذهنی نامیده شده اند .
سازنده یا مولفه یک فرایند ابتدایی خبر پردازی است که برروی بازنمایی های اشیاء یا نمادها عمل می کند.
هوارد گاردنر ( ۱۹۸۳) با طرح نظریه هوش چند عاملی خود از مفهوم هوشبهر به عنوان عاملی منفرد و تغییر ناپذیر فراتر رفته وتصویر غنی تر و گسترده ای از هوش ارائه نموده.
تعریف هیجان:
گلمن (ترجمه پارسا /۱۳۸۳) می گوید:
“واژه ای که تحت عنوان هیجان به آن اشاره می کنم، اصطلاحی است که روان شناسان و فلاسفه بیش از یک قرن درباره معنای دقیق آن به بحث و جدل پرداخته اند .
در فرهنگ لغات انگلیسی آکسفورد ، معنای لغوی هیجان چنین ذکر شده است:
هر تحریک یا اغتشاش در ذهن ، احساس ،عاطفه، هر حالت ذهنی قدرتمند یا تهییج شده.
من لغت هیجان را برای اشاره به یک احساس ، افکار ، حالت روانی و بیولوژیکی مختص آن و دامنه ای از تمایلات شخص برای عمل کردن بر اساس آن به کار می برم .
تعداد هیجان های شناخته شده با در نظر گرفته ترکیبات ،گوناگونی ها ، تحولات و اختلالات جزئی میان آنها به صدها نوع می رسد.
در واقع هیجان های ظریف بی شماری وجود دارندکه برای بیان آنها واژه ای نداریم.”
در میان پژوهشگران ، بحث بر سر اینکه آیا اصولا” می توان بعضی از هیجان ها را “اصلی” تلقی کرد. هیجانهایی که به مثابه رنگهای اصلی آبی ، زرد ، قرمز باشد که سایر ترکیبات از آنها سرچشمه بگیرند. و اینکه این هیجان ها کدامند ، بحثی دنباله دار است.
تعدادی از نظریه پردازان ، چندین هیجان مشابه را در مجموعه ای واحد جای می دهند . اما جملگی از اعضای آنها از این قرار است:
اما جملگی از اعضای آنها از این قرار است
- خشم : تهاجم ،هتک حرمت ،تنفر ،غضب ،اوقات تلخی ،غیظ ،آزردگی ، پرخاش ،خصومت،اذیت ،تند مزاجی ،دشمنی و شاید در بدترین حالت تنفر وخشونت آسیب شناختی.
- اندوه : غصه،تاثر،دلتنگی،عبوسی،مالیخولیا،دلسوزی به حال خود ، احساس تنهایی ، دل شکستگی ، نا امیدی و در سطح آسیب شناختی ، افسردگی شدید.
- ترس: اضطراب ،بیم،نا آرامی ، دلواپسی ، بهت ، نگرانی ،توهم ، ملاحظه کاری ،تردید ،زود رنجی ، ترسیدن ، ترس ناگهانی (شوک) ، وحشت و از نظر آسیب شناسی روانی هراس (فوبی )و وحشت زدگی .
- شادمانی: شادی،لذت،آسودگی،خرسندی ،سعادت ،شوق ،تفریح ،احساسا غرور ، لذت جسمانی ، به هیجان آمدن ، وجد ، خشنودی ، رضایت ، شنگولی، بوالهوسی ، از خود بی خود شدن، ودر نهایت شیدایی (مانی )
- عشق: پذیرش، رفاقت ، اعتماد ، مهربانی ، هم ریشگی ،صمیمیت ، پرستش ، شیفتگی ، مبهوت شدن.
- شگفتی : جا خوردن ، حیرت ، بهت ، تعجب
- نفرت: تحقیر ، اهانت ، خوار شمردن ، اکراه، بیزاری، بی رغبتی
- شرم: احساس گناه ، دست پاچگی ، حسرت ، احساس پشیمانی ، احساس پستی ، افسوس ، دل شکستگی و توبه.