حماسه سرایی در ادبیات
در انواع ادبی منظوم، نوعی شعر به نام منظومه های حماسی وجود دارد. حماسه سرایی در ادبیات از مهیجّ ترین انواع ادبی است و در آن سخن از جنگاوری ها ودلاوری های قهرمانان ملی، پهلوانان و رهبران مذهبی است. حماسه از مجموعه عوامل و عناصر تشکیل می شود که عبارتند از: حوادث و رویدادها، شخصیت ها، زمان ها و مکان های گوناگون و گاه غیرطبیعی، حیوانات خارق العاده، گیاهان و اشیاء غیرعادی و … در حماسه ها گفتگو با دشمن، زبان آوری و استدلال، بیان افتخارات ملی، معرفی خود، تکیه بر نسب و نژاد، تحقیر دشمن و … اصطلاحاً رجز خوانده می شود.
کارکرد رجز، تأثیر و رویکردهای گوناگون آن در شناخت اجزاء حماسه بسیار کارساز است. شناخت رجزها و کارکرد آن ها که حسب حال و بیان ویژگی ها و خصلت های ملی است ما را قادر می سازد که به خودشناسی ملی و فرهنگی برسیم و با تکیه بر این هویّت در بین دیگر ملت ها سرفراز زندگی کنیم و در حراست از کشور و ملت و فرهنگ خود بکوشیم. فردوسی با سرودن شاهنامه به اوج قله ادب فارسی و اوج جاودانگی رسید. روش او در سرودن حماسه بی بدیل است و مسلماً رجز خوانی یکی از مهمترین و حماسی ترین بخش های شاهنامه به شمار می رود که باید مورد کنکاش بیشتر قرار گیرد.
شاهنامه
شاهنامه یک روایت منسجم است و یکی از عناصر برجسته در این روایت گفتگوهای میان افراد است که قسمت زیادی از شاهنامه را به خود اختصاص می دهد و اکثر گفتگوهای قبل از جنگ ها رجز خوانی محسوب می شود. رجز در لغت عرب به معنی حقیقی به دو منظور به کار رفته است: یکی تحرک و جابجایی شتر و یکی نامی برای نوعی شعرکه در حقیقت از همان تحرک وجابجایی اخذ شده است. حماسه نوعی از اشعار وصفی است که مبتنی بر اعمال پهلوانی و مردانگی ها و افتخارات و بزرگیهای قومی یا فردی باشد بنحوی که شامل مظاهر مختلف زندگی آنان گردد.
در شعر حماسی دسته ای از اعمال پهلوانی خواه از یک ملت باشد و خواه از یک فرد به صورت داستان و یا داستان هایی در می آید که ترتیب و نظم از همه جای آن آشکار است . از نقطه یا نقاطی آغاز می شود و به نقطه یا نقاطی پایان می پذیرد ،ناقص و ابتر نیست و خواننده می تواند با خواندن آن داستان از مقدماتی آغاز کند و به نتایجی دست یابد .
عواطف در منظومه حماسی
در یک منظومه حماسی شاعر هیچگاه عواطف خویش را در اصل داستان وارد نمی کند و آن را به پیروی از امیال خویش تغییر نمی دهد و به شکلی تازه چنان که خود بپسندند یا معاصران او بخواهند در نمی آورد و به همین منوال در سرگذشت و یا شرح قهرمانی های پهلوانان و کسانی که توصیف میکند هرگز دخالتی نمی ورزد و به نام خود و آرزوی خویش در باب او داوری نمی کند چنانکه در شاهنامه و دیگر منظومه های حماسی می بینیم .
مبالغه های مطبوع و دلپذیر به هیچ روی از نوع اغراق شاعران مداح و قصیده سرای بعد از او نیست که برخی حقا از عقل سلیم دوراست و مبالغه های فردوسی در وصف جنگ و سپاه و پهلوانان از لوازم حماسه ملی و مایه زیبایی آن در بیان وقایع پهلوانی است و بی این مبالغه ها و داستانهای حماسی سرگذشت و بیان حال خشک و بی مایه یی خواهد بود.
حماسه در لغت نامۀ دهخدا چنین تعریف شده است:
«حماسه: دلاوری، دلیری ، شدت و سختی در کار، دلیر شدن، سخت شدن» (دهخدا، ذیل حماسه).
و در فرهنگ معین آمده است:
۱ـ دلیری کردن، شجاعت نمودن
۲ـ دلیری،دلاوری، شجاعت)
۳ـ رجز، ارجوزه
۴ـ نوعی از شعر که در آن از جنگ ها و دلاوری ها سخن رود، شعر رزمی، حماسی. » (معین، ذیل حماسه).
در واژه نامه هنر شاعری آمده است: «حماسه(epic) در عربی به معنای دلاوری و اصطلاحی است که در دوران متأخّر به عنوان معادلی برای کلمۀ اپیک در ادبیات غرب به کار رفته است. حماسه یکی از انواع ادبی است که به وسیلۀ ارسطو به عنوان دومین نوع ادبی بعد از تراژدی شناخته شده است. حماسه شعری است روایی و طولانی که معمولاً بر شرح احوال و اعمال خارق العادۀ قهرمانی متمرکز می شود و با حوادث مهم غیرمعمول که غالباً به سرنوشت یک قبیله یا ملت و گاه به طور کلی نژاد بشری مربوط است، سروکار دارد.
تعریف حماسه (حماسه سرایی در ادبیات)
دکتر صفا در حماسه سرایی در ایران حماسه را این گونه تعریف می کند: «حماسه نوعی از اشعار وصفی است که مبتنی بر توصیف اعمال پهلوانی و مردانگی ها و افتخارات و بزرگی های قومی یا فردی باشد به نحوی که شامل مظاهر مختلف زندگی آنان گردد.». دکتر شمیسا از قول لامارتین حماسه را این گونه تعریف می کند: «شعر ملل است به هنگام طفولیت ملل، آن گاه که تاریخ و اساطیر، خیال و حقیقت به هم آمیخته و شاعر مورّخ ملت است.
حماسه های اساطیری متعلّق به ایام پیش از تاریخ است و بر مبنای اساطیر شکل گرفته است، مانند: بخش اول شاهنامۀ فردوسی، قسمت هایی از ایلیاد و ادیسه و رامایانا و مهابهاراتا. اما اگر موضوع منظومه به زندگی قهرمانان ملی و پهلوانان توجه کرده باشد حماسۀ منظوم پهلوانی نامیده می شود هرچند که قسمتی از آن به دورۀ اساطیری برگردد، مانند: زندگی رستم و گرشاسب.
گاه قهرمنانان وپهلوانان وجود تاریخی دارند که حماسۀ منظوم تاریخی به حساب می آید، مانند: ظفرنامۀ حمدالله مستوفی و شاهنشاه نامۀ ملک الشعرا صبا. اگر قهرمان حماسه یکی از شخصیت های دینی یا مذهبی باشد حماسۀ دینی نامیده می شود، مانند: خاوران نامۀ ابن حسام و حملۀ حیدری باذل یا کمدی الهی دانته.پس منظومه های حماسی بسته به قهرمان حماسه و زمان حضور قهرمان می دانند اساطیری، پهلوانی، تاریخی و یا دینی و فلسفی باشند.
منظومه های حماسی عرفانی
البته منظومه های حماسی عرفانی را هم ذکر کرده اند، مانند منطق الطیر عطار که قهرمان حماسه بعد از کشمکش با دیو نفس و عبور از گردنه های مخاطره آمیز به کمال می رسد.ایلیاد حماسۀ بزرگ یونان، با حماسۀ بزرگ فردوسی چه از جنبۀ بلاغی و چه از جنبۀ محتوایی قابل مقایسه است.
استاد عبدالحسین زرین کوب در ضمن مقاله ای تحت عنوان « شاهنامه و ایلیاد» با طرح نکاتی مهم و مقایسۀ این دو حماسۀ جاودانه پرداخته است و به تفاوت های موجود میان ایلیاد و شاهنامه اشاره کرده است. از جمله این که مدار جنگ در ایلیاد عشق زن است؛ اما در شاهنامه غالباً محرک جنگ، حس افتخار، آزادی یا حس انتقام است . گرچه در ایلیاد نیز همچون شاهنامه گفتگوهای فراوان و متنوعی وجود دارد اما، اغلب این گفتگوها وصف اعمال است تا خود اعمال. گفتگوهای متنوعی که در ایلیاد به چشم می خورد بدون شک تحت تأثر اهمیت و ارزش خطابه در یونان قدیم است.
حماسۀ ایلیاد
حماسۀ ایلیاد تنها عرصۀ مبارزۀ پهلوانان انسانی نیست. خدایان نیز بر سر این جنگ به آهنگ حمایت از مردم آخایی و تروا با هم نبرد می کنند و برای هم رجز می خوانند. اساطیر و افسانه های ایران باستان، چه آن ها که در همان دوران ضبط شده است و چه آن ها که در عصر اسلامی به آثار منظوم و منثور راه یافته است، کاملاً تحت تأثیر روحیه و حال و هوایی حماسی است که به اقتضای شرایط همان دوران بوده است.
جنگ همواره از دغدغه های مهم مردم ایران باستان بوده و بخش عمده ای از زندگی آنان را تحت تأثیر قرار داده است و در راستای همین موضوع، بخش مهمی از پیکرۀ فرهنگی و تاریخی دوران باستان، که آثار دینی ـ ادبی آن دوران بازتابی از آن است، پایه ریزی شده است.
«در ادبیات ایران باستان، روایات ملی، اساطیر دینی، حقایق تاریخی، سرگذشت پهلوانان ایران، یادگارهایی که پیش از مهاجرت و از دورۀ زندگی در آسیای مرکزی در خاطر ایرانیان بر جای مانده بود، شرح لشکرکشی ها و مبارزات و مدافعات، داستان هنرنمایی ها و پهلوانی ها در گشودن نواحی مختلف ایران، غرور و کبریای نژاد آریا و عظمتی که ذاتاً برای خود تصور می کردند تاریخ اعمال پادشاهان و امیرانی که از مشرق ایران برخاستند. چون به هم آمیخت داستان های مرتبی را پدید آورد که اساس آن ها تاریخ و ظاهر آن ها، داستان و روش آن ها، اساطیری و دینی بود».
طبعاً رجزخوانی در این داستان ها ابزار مهمی برای بیان آن مفاخرات غرورآمیز بوده است.
اهمیت روایت های حماسی (حماسه سرایی در ادبیات)
اهمیت روایت های حماسی تا بدان جا بوده است که در اثری دینی همچون اوستا نیز نشانه هایی از توصیف اعمال پهلوانی و رجزخوانی از زبان قهرمانان به چشم می خورد. در بخش یکم از فرگرد نوزدهم و ندیدا بین اهریمن و زرتشت گفتگویی در می گیرد و آن چه از زبان زرتشت بیان می شود بی شباهت به رجزخوانی پهلوانان آثار حماسی نیست. ادبیات فارسی دری سده های چهارم و پنجم هجری از حیث حماسه پردازی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
این دو قرن، دوران اوج حماسه سرایی در ادبیات فارسی است. بیشتر آثار مهم حماسی فارسی در این دو سده به رشته نظم کشیده شده است، از جمله گشتاسپ نامۀ دقیقی، شاهنامۀ فردوسی، گرشاسپ نامۀ اسدی طوسی و آثار دیگری همچون فرامرزنامه و بانوگشسپ نامه از شاعران نامعلوم.
در این آثار رجزخوانی جزء جدایی ناپذیر داستان های پهلوانی و حماسی است. آن چه در آثار حماسی سده های چهارم و پنجم هجری نمود چشم گیری دارد این است که رجزخوانی پهلوانان ایرانی در برابر هماورد خویش، به نوعی مفاخره و خودستایی ایرانیان درباره نژاد و اصالت تبار و پیروزی هایی است که در گذشته به دست آورده اند که یا به شکل مستقیم و آشکارا، تخمۀ ایرانیان آزاده را ستوده و به دلاوری های ایشان در برابر بیگانگان اشاره شده است و یا در قالب مفاخرت یک پهلوان به خاطر نژاد و تبار و دلاوری های او و خاندانش تجلی یافته است که این موضوع را می توان به نوعی بازجست عظمت و افتخارات گذشتۀ ایرانیان تلقی کرد.