سمبولیسم در ادبیات
سمبولیسم یا نمادگرایی مکتبی ادبی–هنری است که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در اروپا و آمریکا رواج یافت. این مکتب در حدود سال ۱۸۵۵ م. در “فرانسه” پایه ریزی شد و در سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۸۹۰ به اوج فعالیت خود رسید. برجستهترین فرد این مکتب، “ورلن”(Verlaine) بود که کتاب “شاعران نفرین شده” او زمینههای ظهور سمبولیسم را فراهم کرد. گروه سمبولیسم به خاطر رفتارهای افراطیشان به گروه “منحط” شهرت یافتند.
هدف سمبولیسم
هدف سمبولیسم حل مناقشه بین دنیای مادی ومعنوی است. به همان ترتیب که شاعر سمبولیست زبان شعری را پیش از همه به عنوان بیان نمادین زندگی درونی مورد توجه قرار داد، آن ها نیز از نقاشان می خواستند تا بیانی بصری برای رمز و راز بیابند. سمبولیست ها شعر را وسیله ای برای بیان عواطف و احساسات شاعر میدانستند و میکوشیدند به جای ارائه یک پیام فکری اخلاقی، یک وضعیت عاطفی خلق کنندکه در آن از نماد های ظاهری برای بیان این عواطف استفاده شود..
ظهور سمبولیسم ادبی در غرب و در شعر فارسی
سمبولیسم ادبی در دو دههی پایانی قرن هجدهم در غرب ظهور کرد و بخشی از مشخصه ها و مبانی آن، پس از مشروطیت به شعر فارسی راه یافت. با ظهور نیمایوشیج، سمبول پردازی و نمادگرایی به صورت یکی از جنبه ها و ارکان شعر نو درآمد و به تدریج، سمبولیسم شعر فارسی، ماهیت وساختاری متناسب با دنیای فکری و شیوه های شعری شاعران نوپرداز پیدا کرد. نخستین دوره ظهور سمبولیسم در شعر فارسی دهه ۲۰ است. پس از آن، وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ونیز ظهور شاعران صاحب سبک در حوزهی شعرنو، جریان نماد پردازی و سمبولیسم شعری را در مسیر دیگری قرار داد و منجر به توسعهی اشکال و ابعاد آن گردید.
تطور شعر فارسی در عصر مشروطیت
از زمان مشروطیت شعر فارسی از نظر عناصری چون اندیشه، زبان، قالب و … همگام با شعر نو جهان مدرن متطور شد و نهال شعر نو فارسی خود را نشان داد و بالیدن گرفت و بوسیله نیما یوشیج شعر نو به انسجام رسید. شاعران پارسیزبان تا پیش از ظهور نیما یوشیج همواره بر همان الگوها و قالبهای سنتی وفادار بودند و شعر پارسی محدود و محصور در اوزان و افاعیل عروضی به سر میبرد و بر پایهی همان چارچوبها با معیار مصراع و بیت سنجیده میشد.
مفهوم یا فلسفه نماد گرایی
نمادگرایی پیش از آن که یک مکتب به حساب بیاید، یک مفهوم یا فلسفه است. بشر از ابتدای شکل گیری تمدنها و آغاز شاعری تمایل داشته حرفهایش را در قالب نمادها و نشانهها به زبان آورد و اشیای دور و برش را تجسم مفاهیمی عمیق تر از آنچه به چشم میآید، نشان دهد. همان طور که مصریان باستان گلهای اسیریس را نماد مرگ میدانستند، هندیان گل نیلوفر را نشانه تاج خداوند مینامیدند، بابلیها مار را نماد جاودانگی به حساب میآوردند و خورشید را نشانه بخشندگی و زندگی. اما به هرحال سمبولیسم یک مکتب فکری هم هست.
نمادگرایی در فرانسه
در اواخر قرن نوزدهم شاعران فرانسوی که از زبان خشک نویسندگان واقعگرا به ستوه آمده بودند، مکتب نمادگرایی را بنیان نهادند. آنها عقیده داشتند: اثر هنری باید تا حد ممکن از بیان مستقیم مفاهیم فرار کند و به نمادها و نشانهها پناه آورد. نمادها و نشانهها، خواننده را در کشف راز و رمزهای اثر به تحرک در می آورد و او را از قالب یک شاگرد حرف گوش کن بیرون میآورد.
هنگامی که سخن از سمبل یا نماد گرایی به میان می آید تصور می شود که با حذف واژه اصلی و استفاده از کلمه جایگزین ارکان اصلی شعر را از میان بردارد، در صورتی که بسیاری از شاعران با توجه به اوضاع و احوال اجتماعی وسیاسی دوران خودشان و گاهی برای اعتراض نسبت به وضع موجود در کشور از واژگان جدیدی به جای واژگان اصلی استفاده می کردند. این امر حتی برای به تصویر کشیدن خاطرات در ایام گذشته ممکن است به کار رود. مرگ وزندگی، فناونیستی، زیبایی ها وزشتی و…همگی ممکن است در غالب نماد از طرف شاعر به خواننده ارائه شود. بیان حالات روحی و روانی فرد و اینکه در چه شرایطی میزیسته، همگی تاثیرگزار است.