شایسته سالاری
شایسته سالاری از نظر علم مديريت، روندي است كه در آن منابع انساني با توجه به تلاش و توانايي ذاتي شان در جايگاه خود قرار گرفته و توسعه مي يابند. از نظر علوم سياسي از روش هايي است در راستاي انتخاب افراد بر مبناي شايستگي كه از آن به عنوان يكي از راهكارهاي جلوگيري از فرار مغزها نيز تعبير شده است. شايسته سالاري از روش هاي تعديل و حذف بي عدالتي و ايجاد فرصت هاي برابر براي همگان است و منشا آن تاثير منفي احساس بي عدالتي بر انگيزه كاركنان است.
از آنجا كه مفاهيم علوم انساني در زمره مفاهيم قطعي علوم فيزيك و شيمي محسوب نمی شود. ارائه يك تعريف قطعي و مشخص براي واژه هاي آن، كاري دشوار و حتي غيرممكن است. برای مفهوم شايسته سالاري تعريف واحدي وجود ندارد. و از ابتداي طرح آن در محافل علمي، تعاريف متفاوتي از ديدگاه هاي گوناگون براي آن ارائه شده است.
شايسته سالاري اداري داراي ۳ محور است:
- قانون (آيين ورود به خدمت): به اين معنا كه ورود به خدمت بر اساس امتحان و مسابقه به صورت عادلانه و برابر انجام شود و قانونگرايي مبنا قرار گيرد به اين نكته بايد توجه داشت كه شايسته سالاري در كشوري قابل تصور است كه تابع قانون باشد.
- عدالت: افراد بايد در شرايط و فرصتهاي برابر قرار گيرند و داراي صلاحيت و توانايي براي شركت در مسابقه باشند. اين نكته قابل ذكر است كه وظيفه شرکت های استخدامي دولت اين نيست كه عدالت در سطح جامعه ایجاد کنند. و استخدام كشوري وسيلهاي براي جبران نابرابري ها در بخشهاي ديگر مثل آموزش نيست و نميتوان افراد ناتوان و بيسواد را به اين دليل كه محروم بودهاند و شرايط كافي را براي توانمند شدن نداشتهاند، استخدام كرد.
- كارآيي: كساني كه وارد نظام اداري ميشوند بايد داراي ويژگيهاي خاص و متمايز از افراد عادي باشند تا كارآيي نظام اداري تضمين شود، مثلا كساني كه ميخواهند وارد خدمت دولت شوند بايد مدرك ديپلم داشته باشند. حتي افراد محروم نيز بايد هنگام ورود به خدمات دولتي حداقل شرايط لازم را داشته باشند تا موجب ناكارآمدي نظام اداري نشود. بايد شرايطي فراهم شود كه بهترين و توانمندترين افراد كارآمد در مسابقات استخدام كشور شركت كنند تا كارآيي نظام اداري حفظ شود.