ابلیس در لغت
شیطان: کلمه ابليس ۱۱ بار در قرآن آمده و ۹ بار مربوط به آفرينش آدم بوده است. از دير باز خاورشناسان از جمله گايگر آن را شکل تحريف شده اي از کلمه يوناني ميدانستند. همين نظر است که جفري مورد توجه و تحقيق بيشتر قرار داده است. وي اشاره ميکند که لفظ «ديابولس» در ترجمههاي يوناني «هفتادي» در مقابل عبري (= شيطان) قرار دارد که خود در عهد عتيق، زکريا، باب سوم مذکور است، امّا بيشتر در عهد جديد و آثار مفسران آن کتاب است که شيطان به قالب موجودي پرتوان و فتنه گر در ميآيد و بدين سان به معني ابليس در اسلام نزديک ميگردد. بنابراين ميتوان پنداشت که لفظ ديابولس از طريق زبان مسيحيان (نه يهوديان) به عربي راه يافته است.
نام های مختلف شیطان در زمان های مختلف
شيطان عبري و ديابولس يوناني (در ترجمههاي هفتادي) در عهد قديم و عهد جديد و سنتهاي کهن يهودي و مسيحي، نام ها و مرتبت ها و نقش هاي گوناگون يافت. برخي از اين نام ها به همراه برخي روايات، به تفاسير اسلامي نيز راه يافت. يکي از نامها، عَزازِيل است که حتي ابن عباس آن را ميشناخته است. از قول وي روايت کرده اند که ابليس پيش از معصيت عَزازيل نام داشت و از فرشتگاني بود که در زمين مسکن داشتند، و چون علم بسيار داشت، مغرور شد و از فرمان خدا سر برتافت. بسياري از راويان پنداشته اند که نام ابليس در عبري عزازيل و در عربي حارث بوده است.
عزازیل در روایات مذهبی یهودی – مسیحی
در روايات مذهبي يهودي ـ مسيحي، عَزازيل معنايي بسيار گسترده و گاه مبهم دارد، تنها يکي از معاني ثانوي آن ممکن است با ابليس عربي مطابق باشد. وي گاه فرشته اي است که هرگز تمرُّد نکرده يا فرشته اي است که از مقام خود سقوط کرده، گاه بزي است که در صحرا رها شده و سمبل گناهان بني اسرائيل است که از آن قوم دور ميگردد، گاه اسم محلي است که بز را در آن رها کرده اند.
ابليس، عنصري مشابه در متون گاهان زرتشتي و عرفان ايراني
پرچم دار دفاع از ابليس يا نگاه متناقض به ابليس از آثار حلاج شروع شده و درآثار احمد غزالي، عين القضات و عطّار و مولوي به اوج ميرسد و افراطيترين نگاه در اين شيوه تفکر از عينالقضات است. همين مسأله موجب شده تحقيقات خاصي در آثار عينالقضات صورت گيرد. با توجه به اين که وي و همفکرانش، سرشار از ميراث بزرگ فرهنگ باستاني و ايراني هستند و آن گونه در که آثارشان ردپاي اين مطالعات پيداست، ميتوان رگه هاي از تأثير تفکر زرواني و زرتشتي بر عرفان وي و هم فکرانش بررسي و پيدا کرد.
دفاعیات از شیطان
دفاعيات از ابليس نخستين بار توسط حلاج آغاز شد و آنچه در ودرههاي بعد در آثار گروهي از صوفيه ايران، چون احمد غزالي، عينالقضاة، ميبدي، سنايي، عطار، مولوي، روزبهان بقلي در بزرگداشت ابليس و توجيه عصيان و اضلال او ديده ميشود، غالباً تکرار و تأکيد يا بسط و تفصيل، و يا توضيح و تفسير همين نکات و نکات ديگري است که از حلاج آورده شد.ابوالقاسم گرگاني(ق۵) و سپس عينالقضاة، احمد غزالي و ميبدي، ابليس را مهمتر مهجوران ناميدند. از مجموع اين مطالب چنين برميآيد که مسأله عصيان ابليس و کوشش در تبرئهي او از سدهي ۴ ق. / ۱۰م. و مقارن روزگار حلاج تا دو سه قرن به صورت يک جريان فکري خاص و درميان عرفاي ايران مطرح بوده، و همچنانکه گروهي را به خود جذب و جلب ميکرده، گروهي را نيز به مخالفت برمي انگيخته است.
علت رواج دفاعیه از شیطان
اينکه چرا اين گونه تفکر درباره ابليس در ايران ميان گروهي از صوفيه و عرفاي ايراني رشد و بسط مييابد نکتهاي است که شايسته توجّه و تأمّل بيشتري است. در ميان مردمي که سابقه ذهني ديرينه با جهان شناسي و جهان بيني ثنوي داشتند، و در اعماق انديشه آنان رسوباتي از عقايد مبتني بر مقابله و مخاصمه دو اصل قديم نور و ظلمت و خير و شر باقي مانده بود، ابليس به آساني ميتوانست جاي اهريمن را بگيرد و به موجودي مطلقاً «ضد خدا»، مستقل و جدا از اراده و قدرت او، دشمن سرسخت و خودمختار او و خالق و فاعل همه شرور، مبدل شود.
شیطان در افکار و اقوال متفکران صوفیه
در افکار و اقوال اين گروه از متفکران صوفيه (چنانکه در حکمت اشراق) دوگانگي نور و ظلمت به يگانگي نور الهي تبديل ميشود. در اينجا ابليس مظهر صفات قهر و جلال الهي است؛ محکوم سرّ قَدَر و حکمت ازلي است؛ موحدي است که عصيانش براي گريز از شرک است؛ عاشقي است که از فرط عشق و غيرت نافرماني ميکند؛ بنده اي است که چون در امر، نيت و ارادهي ديگري ميبيند، درد و بلاي ذلت و حرمان و لعنت و ملامت را به جان ميخرد، امّا با اينهمه از رحمت و عنايت پروردگار و از سابقه لطف ازل نااميد نيست، زيرا که رحمت الهي همه چيز را دربر ميگيرد:…وَرَحمَتي وَسِعَت کلَّ شَيءٍ…
شیطان در آیات متعدد قرآنی
در آيات متعدد قرآني، ابليس، دشمن درجه اول انسانيت معرفي شده و اينگونه تأويلها از غلوّ صوفيانه است و به هيچ روي برنميتابد. عطّار هم مانند بسياري از اشراقيون ايراني از بنمايه هاي تفكّر باستاني و هند و ايراني به ارث دارد.