فرآیند کارآفرینی
فرآیند کارآفرینی
نشان دادن مولفه های کارآفرینی در قالب یک فرآیند، محققین را در امر شناسایی و بهبود درک مفاهیم یاری میرساند. از سوی دیگر، انجام کارآفرینی به گامهای کوچکتری تقسیم شده و نظارت بر فرآیند کارآفرینی افزایش می یابد. فرآیند کارآفرینی از شش مرحله تشکیل گردیده که این فرآیند با شناخت فرصت آغاز شده و با بهره برداری و برداشت نیز به پایان میرسد. نکته قابل توجه در این فرآیند این است که در طول فرآیند و در هر مرحله پس از شناخت فرصت توسط فرد کارآفرین، وی به طور مرتب در مراحل بعدی نیز از محیط بازخورد دریافت کرده و آن را در شناخت فرصت های آتی لحاظ می کند.
سير تطور كارآفريني در جهان
تعاریف مرتبط با کارآفرین و کارآفرینی، در ابتدای شناخت توسط اندیشمندان و دانشمندان این حوزه، اغلب براساس نقش هایی بوده که کارآفرینان در حوزه های تولید و اقتصاد داشته اند، لیکن با گذشت زمان و بررسی های روانشناختی (شخصیتی)، و جمعیت شناختی از کارآفرینان که در حوزه های علوم اجتماعی و رفتاری صورت پذیرفت.
این تعاریف از صرف مفاهیم اقتصادی به سمت شناسایی سایر عوامل موثر بر کارآفرین و کارآفرینی در حوزه های علوم اجتماعی و رفتاری معطوف گردید. نگرش متفاوت دانشمندان و ایده پردازان در شناسایی عوامل موثر بر کارآفرینی و تکوین شاخص های مرتبط با این حوزه، فرآیند کارآفرینی را به سمتی سوق داد که جوامع و سازمان های پیشرو با استفاده از ویژگی های خاص فرهنگی، اجتماعی و محیطی خود به تعریف و استفاده از این موضوع پرداختند.
از این رو تعاریف جدید براساس نقش هایی بوده که جامعه از موضوع کارآفرینی و کارآفرینان انتظار داشتند. به عنوان نمونه در اوايل سده شانزدهم ميلادي كساني را كه در كار مأموريتهای نظامي بودند، كارآفرين ميخواندند. پس از آن نيز براي مخاطرات ديگر نيز همين واژه با محدوديتهايي مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال ۱۷۰۰ ميلادي به بعد درباره پيمانكاران دولت كه دستاندركار امور عمراني بودند، از لفظ كارآفرين زياد استفاده شد. اما در ادامه، كارآفريني و كارآفرين مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مكاتب اقتصادي از قرن شانزدهم ميلادي تاكنون به نحوي كارآفريني را در نظريههاي خود تشريح كردهاند.
نظريه توسعه اقتصادي
شومپيتر با ارائه نظريه توسعه اقتصادي خود در سال ۱۹۳۴ كه همزمان با دوران ركود بزرگ اقتصادي بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوري كارآفرينان در ايجاد سود، مورد توجه قرار گيرد و به همين دليل وي را «پدر نظريه كارآفريني» لقب دادهاند. از نظر وي «كارآفرين نيروي محركه اصلي در توسعه اقتصادي است» و نقش كارآفريني عبارت است از «نوآوري يا ايجاد تركيب هاي تازه از مواد». روند رو به رشد شناسایی و رسیدن به یک جهان بینی در این حوزه زمانی آغاز گردید که كارآفريني از سوي روانشناسان و جامعهشناسان با درك نقش كارآفرينان در اقتصاد و به منظور شناسايي ويژگي ها و الگوهاي رفتاري آنها با بررسي و تحقيق در خصوص آنان نيز مورد توجه قرار گرفت.
جامعه شناسان، كارآفريني را به عنوان يك پديده اجتماعي در نظر گرفته و به بررسي رابطه متقابل بين كارآفرينان و ساير قسمت ها و گروه هاي جامعه پرداختهاند. دانشمندان مديريت هم به تشريح مديريت كارآفريني و ايجاد جو و محيط كارآفرينانه در سازمان ها پرداختند.
با توجه به موارد فوق، سير تاريخي مفهوم كارآفريني را ميتوان به پنج دوره تقسيم نمود. در دوره های اول مسیر تکاملی مفهوم کارآفرینی که از قرون ۱۵ و ۱۶ میلادی شروع گردید، بیشتر از نگاه اقتصاددانان به مفاهیم کارآفرینی توجه میشد. اما در دوره پنجم این سیر تکاملی که عملا از سال ۱۹۷۰ شروع و تاکنون نیز ادامه دارد، با توجه به موج ايجاد كسب و کار و روند كارهاي كوچك و رشد اقتصادي و نيز مشخص شدن نقش كارآفريني به عنوان تسريعكننده اين سازوكار، رويكرد چند جانبه به اين موضوع صورت گرفت و در اين دوره به تدريج روانشناسان، جامعهشناسان و دانشمندان و محققين علوم مديريت نيز به ابعاد مختلف كارآفريني و كارآفرينان توجه نمودند.