مولانا صاحب بهترین اشعار عرفانی
مولانا: جلال الدین محمد بلخی چندین صد ماه است که آفتاب جمالش در آسمان ذوق و معرفت طلوع کرده است و همچنان در وسط السماء عالم جان بر تخت نیمروز نشسته و از مدح و ثنای عالمیان بی نیاز است. بیشک، مثنوی وی کتابی است یکتا، به مثابه نردبان برای بَرشدن عاشقانِ معرفت و رهروان طریقت به آسمان کمال آدمیت. رهنمونی برای شکستن بتها و تعصّبها و رهایی از بندهای مادی و پرواز در فضای آزادگی و مردمی.
اهمیت مثنوی معنوی در چیست
اهمیت مثنوی معنوی در باب هویت و اندیشة پارسیزبانان تا به آن اندازه است که اگر از یکی از کهکشانهای دوردست، بیخبر از وجود تمدنهای روی زمین، از ما بخواهند که دو کتاب معرّف هویت و ملیت ایرانیان و پارسیزبانان، جهت شناسنامه قوم خود عرضه کنیم، از میان هزاران کتاب فارسی، شاهنامة استاد توس و مثنوی معنوی شاعر قونیه را می باید برگزید.
بنیاد مثنوی معنوی
«پایگاه مثنوی بر بنیاد فرهنگ اسلامی است. معانی بر الفاظ حکومت میکنند. سادگی و برهنگی، یعنی دوری از تزیین و صنعت و آرایش کلام در آن کتاب آشکار است، سخن وی سرشار از معانی ژرف و گرههاست که باید به کمک کلید رمز و اشارات درهای بسته، گره ها را گشود. به گفتة شادروان جلالالدین همایی: «مثنوی شریف، خلاصه و چکیده جمیع علوم و آداب و معارف اسلامی است».«اشاره به آیات قرآنی، روایات اسلامی و داستانهای فرهنگی و کاوش در نهان خانه ضمیر آدمی، کار دریافت مثنوی را دشوار میکند. شناخت مثنوی معنوی و دیوان شمس او، به خلاف شاهنامه فردوسی، کاری صعب و خودآموزی بیدلیل راه سخت دشوار است» .
جهان بی مانند مولانا
دید نافذ عالمانه وی، لایههای پیچیده روان آدمی را باز میکند و میکاود و دیدهها را به زبان شاعرانه برهنه، دلیرانه تشریح میکند؛ یعنی حرفهایش را بیمحابا میزند. بانگ گردشهای (چرخ) کیهان اعظم و بازتاب امواج ذرات ضمیر جهان در ضمیر منیر این شاعر عارف طنین میافکند، دید عالمانه فراگیر دارد و در عین حال شاعری تواناست که با دهانی به پهنای فلک، حدیث عشق و وحدت کون و مکان و ذره و آفتاب و جمادی و نامی و دیو و ملک را به زبان فارسی عارفانه خویش میسراید.
دید عاشقانه مولانا
مولانا معتقد است برای رسیدن به معشوق، باید پاک و خالص در راه معشوق پیش رفت تا بتوان به نیروی عشق نادیدنی ها را ببیند. بنابراین مولانا عارف بزرگ است، و عرفان با مولانا آخرین قلعه های عشق را میپیماید، پس دید مولانا به جهان و هستی یک دید عاشقانه است. مولانا مایه و جوهر هستی را عشق میداند. بنابراین فقط با عشق میتوان به جوهر اصلی هستی پیبرد. وی با شناخت ماهیت عشق، خودش را سراپا عشق میداند. اساس عرفان و معرفت عرفانی، معرفتی است عاشقانه و مولانا به عنوان یکی از بزرگترین عارفان جهان اسلام، جهانبینی عاشقانة عرفانی را به اوج خود رسانید؛ و در یک کلام، معرفت وی را جز با ریاضت و سختی دادن به نفس و عاشق شدن روح نمیتوان تجربه کرد و جهان پر رمز و راز وی را نه با عقل، بلکه با عشق میتوان کشف کرد.