مراحل رشد
فروید معتقد است که مراحل رشد شخصیت آدمی در پنج سال اول زندگی پایه گذاری میشود و تغییر و تحولی که از آن پس در تمام مدت عمر پیدا میکند و شکلی که به خود میگیرد، متأثر از این پایه و متناسب با آن خواهد بود. این جمله از اوست که «کودک خردسال پدر آدم بزرگسال است»؛ یعنی همانگونه که رشد و نمو فرزند آدمی و صفات اساسی او در حدود صفات و خصوصیاتی است که او از پدر و مادر به ارث برده است، شخصیت آدم بزرگسال هم بر پایهای است که در کودکی نهاده شده است و بنائی که روی این پایه میآید، متناسب با درجه استحکام یا سستی، راستی یا کژی …. آن پایه خواهد بود، تقریباً مانند دیواری که ضخامت و ارتفاع و راستی و کژی آن بستگی به چگونگی پایه آن دارد.
رویکرد نو روانکاوی یونگ (برونگرایی و درونگرایی)
یونگ با اینکه وارث معنوی فروید شمرده میشد، اما نظریه شخصیتی جدیدی به وجود آورد، که با روانکاوی تفاوت چشمگیری داشت. او تبیین جدید و گستردهای را از ماهیت انسان طراحی کرد که کاملاً با تبیینهای دیگر فرق داشت و آن را روانشناسی تحلیل نامید.
رویکرد صفت
-
نظریه آلپورت
به نظر آلپورت شخصیت ساختاری پویا درون فرد – متشکل از سیستم های روانی- جسمانی است که رفتار و افکار مشخصه او را تعیین می کنند. او شخصیت را حاصل وراثت و محیط دانسته و آن را از تجربیات کودکی جدا می داند. در نظر آلپورت شخصیت بی همتاست و صفات هر فرد آن را توصیف می کنند.
رویکرد عمر
رویکرد عمر در اینجا با نظریه ی اریک اریکسون ارائه میشود و روی رشد شخصیت در طول عمر تأکید دارد. نظریه ی اریکسون سعی دارد رفتار و رشد انسان را در هشت مرحله از تولد تا مرگ توضیح دهد. اریکسون معتقد بود که تمام جنبه های شخصیت را میتوان بر حسب نقاط عطف یا بحرانهایی توجیه کرد که باید در هر مرحله ی رشد با آنها روبرو شده و آنها را حل کنیم.
رویکرد انسانگرا
آبراهام مزلو
مزلو در رویکرد خود به شخصیت بهترین نمونه های گونه انسانها را ارزیابی کرد، چون عقیده داشت اگر روانشناسان فقط انسانهای نابهنجار و آشفته را بررسی کنند، خصوصیات مثبت انسان را نادیده میگیرند.