مولانا و دیدگاه فلسفی او

  • توسط admin
  • ۱۳۹۸-۰۶-۱۴

دیدگاه فلسفی مولوی

مولانا: نگرش فلسفی مولوی، بسیار عمیق و گسترده است. وی به تمام مسایل و مقوله­ های فلسفی، درک درست و منطقی داشته و همه چیز را زیر و رو می­کند و می­رود تا به حقیقت آن پبرد. او بر مهمترین و پیچیده ­ترین مسایل فلسفه درنگ کرده است، چنانچه مسأله جبر را یک حقیقت دانسته که می­فرماید:

نقش باشد نقاش و قلم

عاجز و بسته چو کودک در شکم

پیش قدرت خلق جمله بارگه

عاجزان چو پیش سوزن کارگه

گاه نقش دیو و گه آدم کند

گاه نقش شادی و گه غم کند

و اختیار را مجازی و اعتباری می­داند:

این نه جبر است معنی جباریست

ذکر جباری برای زاریست

زاری ما شد دلیل اضطرار

خجلت ما شد دلیل اختیار

گر نبودی اختیار این شرم چیست

وین دریغ و خجلت و آزرم چیست

انسان و جهان از منظر مولوی

مولوی با انسان و جهان دو برخورد منطقی داشته و تضاد را در ذات و ماهیت اشیاء می­بیند و درک و شناخت از اشیاء و پدیده­ ها را وابسته به نسبت متقابلی که با هم دارند می­داند و می­فرماید:

به جبر جمله اضداد را مقابله کرد

خمش، که فکر در اشکست زین عجایب­ها:

ویا این جهان جنگ است چون کل بنگری

ذره ذره همچو دین با کافری

این یکی ذره همی پرد به چپ

و آن دگر سوی یمین اندر طلب

و مرگ از دید او زایش دو باره­ای است در فاز بلند­تر که انسان پا به عرصه جاودانگی می­گذارد.

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد…

فلسفه عرفانی مولانا

مولوی با فلسفه عرفانی خود مساله پی­بردن به حقیقت وجود حق را در صفحه تفکر انسانی بر پایه گفته­های تمثیلی به بهترین وجه ترسیم کرد. به این نسبت هگل فیلسوف آلمانی با آشنایی که از جهان اندیشه و عرفان مولوی داشت، او را “روح برتر” نامید، و اینکه زبان شعر مولوی؛ زبان عشق، صداقت و رهایی از تنگای تصنعات لفظی، تشریفات و پیچیدگی­هاست و در آن واژگان خود را آزاد و بی­آلایش می­بساود؛ گویند شاعر برجسته آلمان، مولوی را شاعر”روح و خدا” نامید.

قبلی «
بعدی »

1 دیدگاه

  1. غربیان هفت شهر عشق الله را گشتند و ما هنوز در خم پس کوچه های خیالات و اوهامات آیات و روایات و احدایث و تفاسیر قطور و بی محتوای آنها به سر می بریم.
    خداوند متعال در همین عالم مادی و در کلیه عوالم بیشمار مادی در پهنه بینهایت و بیکرانی هستی خویش در لحظه حال و در عین واحد هم ظهور در قالب واقعیت عینی است و هم حضور واقعیت محض و غیبی دارد . بخش محدود و ناچیز اول ، در تمامی لحظات طول عمر با حواس پنجگانه قابل دریافت اند و بخش وسیع دوم، تنها از طریق فهم و عقل بیدار شده و آگاه و با بصیرت بیدار دل و باطن قابل دریافت و درک. در این تجربه عرفانی که برای هرفرد انسانی قابل حصول می باشد، به یک نکته حساس باید توجه داشته باشیم و آن اینکه؛ بخش واقعیت محض و غیبی جدا از واقعیت و در ورای آن بصورت ماوراء طبیعه قرار ندارد بلکه بصورت قوای محض؛ امکانات بالقوه و الگوهای ثابت و بیشمار در بطن و پیکره خمیر مایه واقعیت عینی موجود است و مشمول حال گذر زمان و تغییر و تحول و تکامل نمی باشد و دارای یک مکان ویژه و معین نیست. اما در فضای سه بعدی طبیعت و کیهان و در بستر زمان بهمراه واقعیت به سوی آینده در حرکت است. این حرکت بسوی تولد یافتن ؛ به ظهور رسیدن و به فعلیت در آمدن می باشد. بعد از اینکه یک جزء از آن تولد یافت و به ظهور رسید، آنگاه آن جزء دارای زمان و مکان و نام خاص و ویژه خویش خواهد گردید و مشمول حال تغییر و تحول و تکامل و گذر زمان و زوال و مرگ خواهد شد. پس از مرگ، آن موجود دوباره به قوه محض ؛ امکان بالقوه و الگوی ثابت تبدیل خواهد شد و در بستر زمان بهمراه واقعیت به سوی آینده و تولد و ظهور و به فعلیت در آمدن مجدد، حرکت داده خواهد شد. مثال :
    یک فرد انسانی قرار است که ۷۰ سال آینده پا به عرصه وجود بگذارد.‌ نام و مشخصات و شرایط و مقتضیات و زمان و مکان پیدایش او در لوح محفوظ، به زبان علمی در مفاد طرح مطلق خلقت و آفرینش از پیش تعیین گردیده و مشمول حال فیض موجودیت گردیده است. حال سوال این است: این فرد در حال حاضر کجا می باشد ؟ طبق بینش حکیمان و عارفان دینی ، مسالح ساختاری کالبد آن فرد در عالم ناسوت یا عالم مادی و در این طبیعت می باشد و نفس او در عالم نفسانیات و عقل او در عالم عقل و طرح او در عالم امر و لاهوت. حال سعی کنید روش پیدایش آن فرد را در ۷۰ سال آینده در لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر آسیایی یا آفریقایی یا اروپایی و یا آمریکایی و یا هر منطقه ای دیگر از دیدگاه حکیمان و عارفان دینی تبیین نمائید. چگونه از عالم امر به عالم عقل و از عالم عقل به عالم نفس و از عالم نفس به عالم طبیعت این خبر و پیام و انتقال صورت میگیرد ؟ آیا عقل جزئی او از مرکزیت عالم عقل دستور دریافت میکند که آماده سفر نزولی شود و به عالم نفس نزول یابد و در آنجا طبق آدرس ، نفس جزئی خودرا پیدا کند و هردو بهمراه همدیگر و احیانا با هدایت و راهنمایی و همرایی یکی دوتا از ملائک به عالم ناسوت نزول یابند و طبق آدرس مادر اورا پیدا کنند و در حین بسته شدن نطفه به آن تعلق یابند ؟ حداقل تفننی هم که شده به این موضوع بیاندیشیم و ببینم که آیا حکیمان و عارفان تصور روشن و حقیقی از خداوند و حکمت الهی دارند یا علوم طبیعی و تجربی ؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Solve : *
21 + 5 =


اخبار

سینما و هنر

جهان