مولفه های هوش سازمانی
مولفه های هوش سازمانی از نظر آلبرخت عبارتند از:
- بينش راهبردی: بينش راهبردي به معناي توانايي براي خلق، نتيجه گيري و توضيح يك هدف سازماني است.
- سرنوشت مشترک: سرنوشت مشترك يعني اينكه كاركنان خود را عضوي مؤثر از سازمان تلقي كنند. در اين راستا مديران مي توانند كاركنان را در طرح ها و برنامه ها، اجرا و ارزشيابي، مشاركت دهند تا افراد مأموريت هاي سازماني را بشناسند و حس همدلي و همبستگي نسبت به اهداف پيدا كنند.
- ميل به تغيير: تغييرات شديد در محيط، موفقيت سازمان در قرن ۲۱ وابسته به توسعه سرمايه فكري انسانی از طریق خلق و تسهیم دانش است.
- همسويي و تجانس: بدون وجود يك سلسله قوانين اجرايي، هر گروهي در ادامه كار دچار مشكلات فراوان و اختلاف نظر خواهد شد. افراد و گروه ها بايد خود را براي تحقق رسالت و مأموريت سازمان، سازمان دهند؛ مسؤوليت ها و مشاغل را تقسيم كنند و يك سري قوانين را براي برخورد و ارتباط با يكديگر و رويارويي با محيط، وضع نمايند.
- روحيه: تمايل به فعاليت فراتر از معيارهاست. در يك سازمان با روحية پايين، كاركنان فقط كارهاي خود را به درستي انجام ميدهند، اما در يك سازمان با روحية بالا، بيشتر از حد انتظار تلاش مي كنند و انرژي آنها دايم در حال افزايش است.
- به كارگيري دانش: امروز موفقيت و شكست بيشتر سازمان ها بر مبناي استفاده اثربخش از دانش، اطلاعات و داده هاست.
- فشار عملكردی: در يك سازمان هوشمند ارزيابي عملكرد رسمي، همه افراد بايد سعی کنند عملكرد خودشان را در رسيدن به اهداف سازمان ارزيابي كنند و براي موفقيت همگانی تلاش نمايند.