ويژگي هاي روانشناختي كارآفرينان
ويژگي هاي روانشناختي كارآفرينان
ويژگي هاي روانشناختي كارآفرينان
تحقيقات نشان داده است، با وجود تفاوت هاي فردي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي، ويژگي هاي مشترك قابل تأملي بين كارآفرينان وجود دارد. البته اين ويژگيها منحصر به فرد نبوده و هر يك از كارآفرينان بالقوه يا بالفعل به يك نسبت، از اين ويژگي ها برخوردار نيستند. انديشمندان در شاخه هاي مختلف علوم (اقتصاد، جامعه شناسي، روانشناسي، مديريت و غیره)، ويژگي ها و خصایصي را به اين دسته از افراد نسبت داده و آن ها را با اين خصایص مي شناسند.
مهمترین ویژگیها و خصوصیات روانشناختی در بین کارآفرینان عبارت است از: ۱- داشتن انگيزه «نياز به موفقيت». ۲- نياز به استقلال.. ۳- ريسكپذيري. ۴- گرايش به خلاقيت و نوآوري. ۵- روحيه شكستناپذيري. ۶- مركز كنترل دروني. ۷- توانايي ساخت تيمهاي كاري. ۸- خوشبيني.
ويژگي هاي جمعيت شناختي كارآفرينان
از ديدگاه جمعيت شناختي اين پرسش قابل طرح است كه آيا كارآفريني به عواملي همچون سن. تحصيلات. مهاجرت. الگوي نقش. تجربه قبلي و غیره ارتباط دارد. ؟ اينكه آيا كارآفرينان، كارآفرين متولد ميشوند يا اينكه اين توانايي اكتسابي است.؟
البته نمي توان سن مشخصي را براي شروع يك فعاليت کارآفرینانه به طور قطع معين نمود. اما تجربه ثابت كرده است بهترين زمان براي كارآفريني، از زمان ۲۵ سالگی تا اوائل چهل سالگي می باشد. زیرا ویژگی های مهم کارآفرینانه که مرتبط با ویژگی های شخصیتی افراد می باشند؛ نظیر ریسک پذیری در این گروه سنی بیشتر دیده می شود.
در مورد الگوی نقش نیز می توان گفت وجود يك الگوي نقش، سبب تشويق تلاش هاي كارآفرينانه در فرد مي شود. زیرا كسي خواهان موفقيت است، تنها بايد كساني را كه موفقيت كسب كرد هاند الگو قرار دهد.
اثر نارضایتی شغلی
نارضايتي نیز یکی از مهمترین علت اصلي دور شدن فرد از شغل خود مي باشد. در مورد كارآفرين، نارضايتي از شغل قبلي نه تنها او را وا می دارد كه كار خود را ترك كند، بلكه اين عقيده را در وي ايجاد مي كند كه كار كردن در هيچ جاي ديگري ارضاء كننده نخواهد بود.
اين نارضايتي مي تواند در موفقيت شغل جديد به طور غيرمستقيم تأثير داشته باشد. بروك هاوس، در مقايسه كارآفرينان موفق و ناموفق نتيجه گرفته كه نارضايتي كارآفرينان موفق از مشاغل قبلي خود به هنگامي كه تصميم به شروع فعاليت جديد گرفتند، بيشتر از نارضايتي كارآفرينان ناموفق بوده است.
جایگاه اجتماعی
در مورد جايگاه اجتماعي پايين و تاثیر آن بر رفتار کارآفرینانه می توان به قرار نگرفتن فرد در پايگاه اجتماعي مورد انتظار اشاره نمود. هومنز، در مطالعات خود براي بررسي تأثير پايگاه اجتماعي بر رفتار فرد، سه موقعيت اجتماعي پايين، متوسط و بالا را در نظر مي گيرد. وي در نتايج حاصله از تحقیق خود چنين آورده كه هنگامي كه اختلاف بين پايگاه اجتماعي فرد و خود وي وجود داشته باشد، او را به انجام رفتارهاي متفاوت تحريك مي نمايد.
تحصیلات
در خصوص ارتباط تحصیل با کارآفرینی، هورنادي و تايكن، در پژوهش خود دريافتند كه بسياري از كارآفرينان موفق، احساس مي كنند كه قبل از نسل جوان كنوني، تحصيلات اهميت كمتري براي كارآفرينان داشته است. در مقابل هندرسون و رابرتسون، در سنجش نگرش دانشجويان نسبت به حرفه و شغل كارآفريني بر اهميت نقش تحصيلات در كارآفريني تأكيد دارند.
وسپر، در مورد تحصيلات معتقد است كه كارآفريناني كه احتمال شكستشان بيشتر است، كساني هستند كه تجربه دارند اما تحصيلات ندارند. دومين گروه از كارآفرينان كه احتمال شكست آنها بيشتراز دسته اول است، كساني اند كه آموزش ديده اند اما تجربه ندارند.
ارتباط تجربه كاري و نارضايتی از شغل
به طور کلی بايد اين نكته را در نظر داشت كه به همراه بالا رفتن سطح تحصيلات جامعه، سطح تحصيلات كارآفرينان نيز افزايش يافته است. در ارتباط با تجربه كاري و نارضايتی از شغل قبلي، تحقیقات مختلف نشان داده است، اين ويژگي ها مي توانند تأثير به سزايي در كارآفرين شدن فرد داشته باشند.
بطور نمونه، كوپر، در تحقيقات خود دريافت كه بيش از ۹۷ درصد شركتهاي جديد كه در زمينههايي با فن آوري بالا فعال هستند. حداقل داري يك مؤسس بوده اند كه قبلا در همان صنعت كار كرده و تقريبا ۸۵ درصد شركت هاي جديد داري كالاها يا خدمات اوليه اي بوده اند كه در آنها از تجربه قبلي مؤسس استفاده شده است.
نتایج بررسی ها
همانطور که از تحقیقات و مطالب فوق استنباط میشود، میتوان نتیجه گرفت که ویژگی های جمعیت شناختی کارآفرینان، عوامل و مولفه هایی هستند که باید به عنوان متغیرهای تاثیرگذار بر شناسایی کارآفرینی و کارآفرینان در پژوهش های محققین مورد توجه قرار گیرند.
این متغیرها یا به تعبیر دیگر این عوامل بسته به شرایط مختلف، نقش های متفاوتی را در روند شناسایی و اثرگذاری به خود اختصاص می دهند. که با توجه به تفاوت های فرهنگی، اجتماعی و غیره، نتایج مختلفی را از خود نشان می دهند. شناسایی هر یک از این ویژگی ها و بررسی اهمیت هر یک از آنها در تحقیقات گوناگون از اهمیت بالایی برخوردار بوده و بسته به نگرش و نگاه محقق می توانند نقش های متفاوتی را ایفا نمایند.
ويژگي هاي شخصي و فردي افراد
علاوه بر موارد فوق، بسياري از صاحب نظران عقيده دارند، هرچند ويژگي هاي شخصي و فردي افراد در كارآفريني بسيار تعيين كننده میباشند. اما بافت اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي كه فعاليت كارآفرينانه در آن صورت مي گيرد نیز بسيار مهم است. و تحت تأثير ويژگي هاي فردي قرار ندارد.
در اين ديدگاه عوامل فرهنگي- اجتماعي شامل طبقه اجتماعي، تجربيات، زمينه ي خانوادگي، آموزش و ديگر نيروهاي فرهنگي و اجتماعي در محيط مي باشند. و عوامل اقتصادي نيز در دسترس بودن سرمايه، مؤسسات ملي و اعتباري، عوامل عرضه و تقاضا و ساختار بازار را در بر مي گيرند.
با توجه به موارد گفته شده می توان عنوان نمود، برخي از شرايط مساعد محيطي براي كارآفريني عبارتند از: وجود فرصت هاي مناسب، وجود الگوهاي موفق، تلقي مثبت در فرهنگ جامعه نسبت به كار، فرهنگ نوپرور و تغييرطلب، زمينه هاي مساعد اقتصادي، امنيت، ثبات سياسي، بوروكراسي تسهيل كننده، قوانين و مقررات و پيشتيباني.
به عنوان نمونه، شيور و اسكات، در مطالعه خود نقش عوامل محيطي را عنصري حياتي در فعاليت هاي كارآفرينانه درنظر گرفتند. از نظر آنها نكته اصلي در برخورد با محيط، درك آن است. نه تنها درك افراد از عوامل گوناگون در محيط تغيير مي كند بلكه افراد مختلف نيز عوامل محيطي را به صورت متفاوتي درك ميكنند.