پست مدرنیسم
پست مدرنیسم، جریانی انتقادی و انعطاف پذیر با دامنهای از کاربرد ها و درک های بالقوه است . پست مدرنیسم که از دهه ۱۹۶۰ و به خصوص در وقایع این دهه در اروپا و آمریکا پاگرفت. این رویکرد پسامدرنیستی دارای کم ترین احکام یا فرامین درجه ی اول در علوم انسانی می باشد و شامل نقدی متافیزیکی بر مفاهیمی چون علیت، هویت، سوژه فاعل شناسا، حقیقت و … است.
تاریخچه پست مدرنیسم
در اواسط دههی هشتاد میلادی ادبیات نظری جدیدی در رشته روابط بین الملل ظهور کرد که با نظریه پردازانی چون، ریچارد کی اشلی، راب واکر، جیمز دردریان و …شناخته میشود.
این ادبیات نظری تحت عناوین متعددی از جمله پسانوگرایی، پست مدرنیسم، شالوده شکنی، پساساختارگرایی و فرانوگرایی قرار گرفته که پیش از این تحت تاثیر و نفوذ رویه ها و آراء فلسفی نظریه پردازان فرانسوی چون، میشل فوکو، ژاک دریدا، ژان فرانسوا لیوتار و …قرار داشتند.
پست مدرنیسم در روابط بین الملل
در حوزه روابط بین الملل نیز، پساساختارگرایی پست مدرنیسم ، اصول و بنیانهای نظری رهیافتهای روابط بینالملل مانند، عقلانیت، حقیقت محوری، انسان محوری، علم گرایی، شناخت امر واقع، حاکمیت، دولت ملت، قدرت و …را مورد هجمه خود قرار داد و با برخوردی شالوده شکن، درصدد بسط مبانی و اندیشه های نظری خود برآمد.
مبانی معنایی پست مدرنیسم
پست مدرنیسم بیشتر یک حالت یا وضعیت ذهنی و اندیشگی است تا یک حادثهی تاریخی مشخص به طوری که بسیاری از اندیشمندان تمایلی به مشخص کردن تاریخ دقیق ظهور پست مدرنیسم ندارند زیرا عصر پست مدرن عصر انتخابهای به شمار و فزاینده ها است،
عصری است که هیچ گونه جریان ارتدکسی را نمیتوان بدون خود آگاهی و طنز پذیرفت، زیرا تمام سنتها برای خود واجد ارزش و اعتبارند این امر که تا حدودی نتیجهی چیزی است که انفجار اطلاعات، ظهور دانش سازمان یافته و ارتباطات جهانی و سیبرنتیک خوانده می شود نه تنها اقلیتی خاص با ویژگی متمایز بلکه تقریبا تمامی شهروندان به صورت گرد آورندگان و مسافران التقاطی زمان که با کثرت موارد انتخاب روبرویند، در میآیند.
معظل پلورالیسم
پلوراليسم این مکتب غالب و فراگیر، هم بزرگترین معضل و هم بزرگترین خطر است. از سویی خطری برای آزادگی و جهان وطنی و از سوی دیگر معضلی چون آشفتگی و اضطراب بر حالات روحی و ذهنی افرادعلت وجود دوگانگی های موجود در پست مدرنیسم، شاید سرخوردگی از خردگرائی (عقلانیت) علومید.
جوهر پست مدرن
جوهر پست مدرن مجموعهی پیچیدهای است از واکنشها نسبت به فلسفهی مدرن و پیش فرضهای آن، و واکنشی است به هرگونه دکترین جوهری و ذات گرا. فلسفه پست مدرن نوعا مخالف شالوده گرائی و ذات گرائی است. به همین جهت پست مدرنیسم را از جریان های فکری معاصر میدانند که در زوایای جامعه و اندیشهی غربی نفوذ کرده و به نقد و بازخوانی دستاوردهای فرهنگی غرب و مظاهر مدرنیته می پردازد.
نگاه کلی بر فلسفه پست مدرن
در یک بیان کلی اگر بخواهیم فلسفه پست مدرن را تشریح کنیم باید آن را شامل یک رشته از مفاهمی پیچیده بدانیم که در برگیرنده ی عناصر ذیل است:
ضدیت با فراتر رفتن از موضع شناخت شناسی، ضدیت با شالوده گرائی و عقاید و مواضع فوق طبیعی،رد اینکه دانش را به عنوان نماینده ی دقیق واقعیت بدانیم، رد حقیقت به عنوان جلوه ای از واقعیت، رد یک عقیده ی نهایی به توصیف اصيل و مشروع، رد وجود یک لغت معنی نهایی، رد اصول و تمایزها ومشخصاتی که می پنداریم برای تمام زمانها و مکان و اشخاص ثابت و مشخص هستند، بدگمانی و تردید نسبت به «فراروایتها» که بهترین بیان آن نزد ماتریالیسم دیالکتیک است.
بحران مدرنیسم
در واقع پست مدرن بحرانی در مدرنیسم است. بحرانی که در استنباطهای عقلانی، ثبات پایداری مدرنیته به وجود آمد و به بیثباتی، زود گذری، سیالیت وشک اندیشی در پست مدرنیسم منجر گشت. انتقاد پست مدرنیسم از مدرنیسم در مورد دو مفهوم بحران و خرد است . خرد باوری غربی یکی از شكلهای اعتقاد به نیروی عقلانی انسان بود که هرگز نتوانست راز بحران را توضیح دهد. جنبهی اقتدار گرای خرد باوری هم در همین ناتوانی نهفته است، در برابر بحرانها ، در حالی که توضیحی بر آنها ندارد، برکارایی های خود تأکید می کند.