معنای لغوی و اصطلاحی
نثر: این کلمه به معناي پراكندن است؛ این اصطلاح در تقابل با نظم می باشد. زبان در نثر همان مناسبت را انجام نميدهد كه در شعر؛ زيرا در شعر زبانيت زبان مشهور است؛ اما زبان در نثر ميخواهد مخفي بماند تا پيام آشكار شود. به همين دليل سارتر معتقد است كه «كلمه براي نثرنويس وسيله ای است تا از خود به در آيد و خود را در ميان بيفكند». در واقع نثر نويس ميكوشد واقعيت را در زبان متجلّي كند. بنابراين این نوع ادبی هم رابطه با تجربهي زباني دارد و هم رابطه با واقعيت.
هدف زبان در این نوع ادبی
هدفي كه زبان در این نوع ادبی جستجو ميكند با هدف شعر يكي نيست. «نثر سخني است كه در خط مستقيم حركت دارد و به ويژه در نوع غيرفني، زبان به تمامي ـ يا اساساً ـ در خدمت معنا و مفهومی قرار ميگيرد كه سخن به خاطر آن پديد آمده است، به همين دليل است كه در متون نثر، زبان حذف ميشود؛ زيرا شنونده يا خواننده متوجهي زبان نميشود، مگر در مواردي كه بين اثر ارائه شده با اثر غيرعادي و متعارف زمان خود، تفاوت احساس كند». اين تفاوت ميتواند در ساختار يا معنا باشد. نثرنويس با كوششی كه در ارائهي معنا مينمايد ميتواند زبانيّت این نوع ادبی را به رخ خواننده بكشد و آن را از حالت ارتباطي و تفهيم و تفاهم به حالت معطوف به خود بودن، بكشاند.
نظم برتر است یا نثر
همۀ تعاريفي كه در گذشته از این نوع ادبی بدست دادهاند، آن را با توجه به نظم تعريف كردهاند و اين نشان ميدهد كه نظم در كلام و موقعيت، برتر از انواع دیگر ادبی بوده است. چرا كه نثر ابزاري براي معنا است؛ ولي نظم تنها ابزاري براي بيان معنا نيست، بلكه اين ابزار خود مورد توجه است به همين دليل گفتهاند «نثر كلامي است كه اجزاي آن مانند نظم به قطعات متساوي و متوازن و متقارن تقسيم نميشود». برتري نظم به انواع دیگر، به اين دليل بوده است كه نظم ميتواند شورآفرين باشد و با اين شورآفريني از گفتار فاصله ميگيرد و صورخيال را ميپذيرد. در حالي كه نثر نميتواند شورآفرين باشد و بايد معناگرا باشد.
تفاوت این دو نوع ادبی
توجۀ ويژۀ قدما به نظم و شعر باعث شده است كه انواع دیگر هميشه در مقامي فروتر قرار گيرد؛ در حالي كه «همان گونه كه شعر حاصل بي قراري و شوريده حالي و تأثر شاعر است، نثر نيز زاييدۀ تفكر و انديشۀ شهودي نويسنده است و اين حكم بيش از هر چيز در قصه و داستان صدق ميكند. شعر تكيه بر عاطفه دارد و نثر تكيه بر ادراك، هر چند كه عاطفه در نثر دخيل است. به قول معاصران، نثر پيش بيني شده و شعر پيش بيني ناشده است، يعني شعر بطور ناگهاني به شاعر الهام ميشود، در حالي كه نثر زمينۀ قبلي در ذهن نويسنده داشته و خود را آماده نوشتن ساخته است. شاعر زمان معيني براي شعرش ندارد و نويسنده ممكن است مدتها درباره نوشته خود انديشه كرده باشد».