گوته بزرگی حافظ را به جهانیان نشان داد
گوته ۶۵ ساله بود که تنها متن ترجمه شده « دیوان حافظ » را دید و آن را با اشتیاق مطالعه کرد. پانصد سال از روزگار حافظ گذشت، تا بالاخره گوته مانند معدودی دیگر، از اندیشمندان پیش از خود، او را کشف کرد و دریافت که گنج بزرگی را پیدا کرده است.
ترجمه دیوان حافظ به آلمانی
دیوان حافظ، را جوزف فون هامر « پورگشتال » در سال ۱۸۱۴ به آلمانی ترجمه کرد و موجب بزرگ ترین اتفاق در علم ادبیات مقایسه ای، گردید . مطالعه همین برگردان، نه چندان دقیق و کامل از غزلیات حافظ ، آن چنان شور و شوقی در دل گوته، سالخورده، به وجود آورد، که او را برآن داشت تا اشعاری که به شیوه این شاعر سترگ و ژرف اندیش بسراید؛ شاعری که گوته جوهر شعر شرقی ،را در وجود او می بیند .
حافظ همزاد گوته
گوته در آئینه مجال حافظ ، تصویر خویش را به وضوح مشاهده می کند ،در عالم خیال این احساس به گوته دست می دهد، که زمانی در وجود حافظ ،زندگی می کرده است . از این رو ، همان گوته، که در برگردان شعر « بی کرانه » مشاهده می نماییم ، حافظ را همزاد خویش، می نامد
تاثیرات حافظ بر این شاعر آلمانی
گوته،نه تنها در آیینه جمال حافظ، تصویر خویش را می بیند، بلکه در شعر و شاعری، نیز او راه رشد و مرادی می داند ،که مایل است با وی به رقابت برخیزد. به این ترتیب می توان حافظ ،را سرمشق گوته برای سرودن شعر، در دوران سالخوردگی ،به حساب آورد.
گرچه گوته سالخورده، شعر حافظ را به دیده یک سرمشق برانگیز و غنا بخش، می نگرد، لیکن در انتخاب سبک دیوان به گونه های معکوس عمل می کند؛ چون آن چه گوته، از ماهیت سبک شعر حافظ برداشت می کند . یا ذهنیت هنری او – این پرورش یافته مغرب زمین مکتب کلاسیک – در تضاد است و آن را به نوعی «بی سبکی» می انگارد.
وجه تشابه
گوته، دیوان حافظ را خواند و از ورای ترجمه «هامر» که گاه نارسا و گاه نیز غلط بود، بهتر از همه معاصران خود و بیش از بسیاری هم وطنان به عظمت روح لسان الغیب ما پی برد؛ زیرا روح خود او با حافظ بسیار نزدیک بود.
او نیز مثل حافظ، جمال پرست و حقیقت پرست بود و هم چون او تا روز آخر، زندگی را ستود و آن چه را که روزگار به او داده بود، با نظر قبول و رضا پذیرفت.