ساختارگرایان در شهرسازی با باور به این که رفتارهای انسان را از پیش نمیتوان پیشبینی کرد میکوشیدند تا دانش و جامعه شناسی ساختار را که ویلهم ایتای ارائه نموده بود، در معماری پیاده کند. به باور آنها، انسان بر پایه نیازها و فرهنگ خود رفتار میکند، از این رو شهرها و خانههای ویژه خود را دارد. یکی از ویژگیهای اندیشه آنان این است که ساکنین بتوانند بر اساس نیازهای خود خانههایشان را تغییر دهند . بر این پایه، این ساختارگرایان برای اجزای شهر، کارکردی پایا و فرمولی مشخص و کامل قائل نبوده و آن را تفسیر شدنی میدانستند، از سوی دیگر به باور آنان ساختمانها باید برای انسانها هویت و جهت یابی به ارمغان آورند یعنی احساس منحصر به فرد بودن برای یک خانه، محله و یا شهر
فان آیک و هرمان هرتسبرگ با الهام از مدل زبانشناسی و تعمیم آن، به کمک مفاهیم زبان گفتار (مطرح شده توسط دو سوسور انگارهای را شکل دادند که به “مجموع محفوظات تصویری” معروف شده، به گفته آنان این مجموعه را میتوان حوزه شناخت جمعی و ناخودآگاهانهای تصور کرد که معمار یا شهرساز فرمهای خود را از میان آن بر میگزیند و از این راه نقش، فرم پرداز را بازی میکند. به دیگر سخن، این فرم پردازی را میتوان «بیان یا گفتار معمار» نامید. به بیان دقیق تر هر اثر معماری یا شهرسازی، گونهای تفسیر فردی فرم پرداز از دو حوزه شناختی مادی و غیر مادی محیط میباشد. به گفته آنان این تفسیر از یک سو برخاسته از رفتارهای کهن الگوی انسان در جامعه بوده و از دیگر سو، تفسیری از بانک اطلاعات تصویری بی اندازه گستردهای است که معمار یا شهرساز در ذهن خود: از تجربیات تاریخی انسان مولد در رابطه با ساخت و سازها انباشته کرده است. به باور آنها، تفاسیر این دو حوزه شناختی میباید در بهترین حالت به همپوشانی ساختارهای کالبدی و اجتماعی بینجامد.
لویی اشتراوس در نظریات انسان شناسی معتقد است که تنها یک راه برای درک دنیا طبق ماهیت حقیقی آن وجود دارد و آن بازگشت به نقاط آغازین و کاوش متعاقب آن وجه ناشناخته است که به همه چیز نظم داده و ساختار آن را شکل داده است. هنگامی که فان آیک ازدنیای نظری ساختارگرایی لب به سخن گشود به احتمال زیاد وی از نظریههای لویی اشتراوس آگاه بود که میزان مطلوبیت یک اثر معماری یا شهرسازی را به توان طراح در دستیابی به فرمهای مناسب برای رفتارهای ازلی یک جامعه میدانست و اعتقاد داشت که امروزه هنگام آن فرا رسیده است که ما نو را در کهنه جستجو کرده و باور خود را نسبت به اصول ازلی و ابدی وجود انسانی بازیابیم و ترجمان این اصول ازلی و ابدی را در معماری و شهرسازی معاصر خود به کار بریم.
بنابراین میتوانیم این چنین نتیجه بگیریم که ساختارگرایی جنبش چندوجهی است که در علوم مختلف میتوانیم ردپای آن را بیابیم اما آنچه قطعاً میان همه ساختارگرایان مشترک است توجه به نظام جمعی ناخودآگاه فردینان دوسوسور در زبان شناسی است.